responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 829

بيا بكوفه بزندان بگو كه اى زينب‌

مباركست ترا منزل خراب امشب‌

بيا كه بازوى شصت و چهار زن بستند

ستمگران جفاجو به يك طناب امشب‌

بيار مقنعه با خود كه نيست زينب را

بغير موى پريشان به رخ نقاب امشب‌

مرحوم علّامه در رياض الاحزان مى‌فرمايد :

فلمّا جلست زينب بنت علىّ فى المجالس و حولها النّساء و البنات و اليتامى بحالة تقشعّر منه الجلود بل يذوب الحجر الجلمود آه از اين عبارت جگرگداز كه مى‌فرمايد چون زينب مظلومه و آن مخدّره معصومه دختر كبراى امير المؤمنين زندان‌نشين شد در اطراف آن مخدّره باعفاف زنهاى دلخون و دختران محزون و يتيمان دل‌خسته و طفلان دلشكسته نشستند بحالتى كه دلها آب و جگرها كباب مى‌گشت اخذت تبكى بحرقة و توجّع و تنوح بشجوة و تفضع و تبكى ببكائها الخواتين و الاماء و الارامل و اليتامى و المسلّبات و الايامى عليا مخدّره آن ذلّت و خوارى خود را مشاهده كرد كه در ميان محبس خانه تنگ و مملوّ از مرد و زن بى‌فرش و چراغ و بى‌روشنائى شروع كرد به اشگ ريختن و آه كشيدن از سوز جگر با دل پرشرر ناله مى‌كرد قطرات اشگ مثل لؤلؤ به دامن مى‌ريخت زنها از اثر ناله آن معصومه به شيون درآمدند عليا مكرّمه زينب خاتون رو كرد به خواهرش امّ كلثوم فرمود كه اى خواهر

شعر

اخت يا اخت اسكبى الدّمع حزنا

لقتيل ما اغمضت عينا

يعنى اى خواهر از روز سياه ما دختران حيدر كه بعدها ما چه‌ها بايد ببينيم و چه ظلمها بايد بكشيم اى خواهر بيا از براى خود بگرييم بلكه از براى آن غريب كه در

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 829
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست