responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 828

اين زندان اطاق سرپوشيده يا خانه خرابى بوده كه اطاقهاى متعدد و مايحتاج داشته كه ساكنين آن در سعه و رفاه باشند و ليكن كيفيّت تضييق و تنگ گرفتن براهل بيت رسالت از جمله واضحات است كه پاسبانان اسيران را منع از دخول و خروج مى‌نمودند و نيز آب و نان را از ايشان مضايقه مى‌كردند چنانچه براسيران مغضوب عليهم مى‌نمايند بلكه سخت‌تر بعمل آوردند و ايضا مى‌فرمايد و الظّاهر انّهم سجنوا ذكورا و اناثا السادة و الاماء و الخادمة و المخدومة فى سجن و احد لا يدرون ما يفعل و ما يستقبلهم من الخطوب المتولّدة من البغضاء و الحقد و الاحن و آنچه از ظواهر اخبار برمى‌آيد آنست كه اسيران را در يك زندان جاى دادند و نيز آقا و نوكر و كنيز را در يكجا مقام دادند نمى‌دانستند ابن زياد فردا به ايشان چه عمل خواهد كرد و همه در ترس و لرزه و واهمه بودند و يتضرّعون و ينوحون و يبكون و يندبون على ما هم عليه من الحالة القادحة العاضة الكاضة المفجعة المفضعة از بندبند هريك از آن اسيران مستمند ناله و نوائى بلند بود يكى در نوحه و ديگرى در ناله يكى در ضجه و ديگرى در گريه يكى در مناجات ديگرى با جدّ و پدر در عرض حاجات يكى پدر پدر مى‌گفت ديگرى برادر برادر مى‌كرد يكى از روز سياه خود مى‌ناليد ديگرى از سختى روزگار ناله مى‌كرد آه از دل زينب كه غصه همه را او مى‌خورد و نيز تسلى دل همه را او مى‌داد و جوانمرده‌ها را آرام مى‌كرد با آنانكه هزار نفر مى‌بايستى خود زينب را آرام كنند و دلدارى بدهند هروقت كه دل آن معصومه و مظلومه بجوش مى‌آمد آهى سوزناك كه شرر برقبّه افلاك مى‌زد از دل برمى‌كشيد و بزبانحال مى‌فرمود

شعر

صبا برو به نجف نزد بوتراب امشب‌

بگو ز بهر خدا در نجف مخواب امشب‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 828
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست