چون عروة
بن قيس شجاعت و دلاورى اصحاب حضرت را ديد و نيز قمر بنى هاشم به مدد و حمايت آنها رسيد
و روز روشن را در نظر لشگر چون شب
ظلمانى تار نمود و لشگر كوفى بناى فرار نهادند، آشفتهخاطر گشت و
كسى بنزد عمر بن سعد ناپاك فرستاد كه آيا نمىبينى اين قوم بىترس و باك چه خاك برسر لشگر ريختند و اين جماعت اندك چه آتشى
افروختند
شعر
تماشا مگر آمدى سوى بزم
نه اين دشت جنگ است ميدان رزم
نبينى كزين تشنه مشتى سوار
چه آمد به من درگه كارزار
حمله چهارم
مرحوم مفيد در ارشاد فرموده : فابعت اليهم الرّماة، عمر بن سعد بىحيا تيراندازان آنچه بودند را به
مدد فرستاد سركرده تيراندازان حصين بن تميم بود، حكم كرد اصحاب حضرت را تيرباران كنيد :
از يك طرف سواران شمشيرزن، از طرف ديگر تيراندازان و از طرف ديگر سنگافكنان
اصحاب امام عليه السّلام را محاصره كردند، پيادگان براى پى كردن اسبها در كمين نشستند .
مرحوم مفيد فرموده :
آن
قدر طول نكشيد كه آن زنصفتها اسبان اصحاب شاه تشنهلب را پى كردند
شيران دين را از زين به زمين آوردند و از يكديگر جدا كردند و هريك را گروهى در ميان گرفتند .