responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 363

گرفت و لشگريانش شديدا مراقب بودند كه از سپاه امام عليه السّلام احدى قطره‌اى آب نياشامد ازاينرو رفته رفته كه آب در خيام و سراپرده‌ها ناياب گرديد عطش اهل اردو رو به فزونى نهاد بطوريكه فرياد العطش العطش كودكان و شيون و زارى آنها هرشنونده‌اى را متأثر نموده بلكه از پا درمى‌آورد در چنين وقتى حضرت ابا عبد اللّه عليه السّلام به نقل محمّد بن ابى طالب برادر عزيزش قمر بنى هاشم را طلبيد سى سوار و بيست پياده در اختيارش نهاد و بيست مشگ آب به ايشان داده و فرمودند بسلامت برويد شايد آبى براى تشنه‌كامان بياوريد .

اصحاب شبانه رفتند و در پيشاپيش ايشان نافع بن هلال بجلى علم به دوش گرفته حركت مى‌كرد چون بنزديك شريعه فرات رسيدند عمرو بن حجّاج ناپاك فرياد زد : من انتم كيستيد شما؟

نافع در جواب فرمود : من نافع بن هلال بجلى هستم‌

عمرو پرسيد : براى چه آمده‌اى؟

فرمود : آمده‌ام تا از اين آب بنوشم‌

عمرو گفت : بخور كه نوش باشد و گوارا .

نافع فرمود : كيف تأمرنى ان اشرب و الحسين بن على و من معه يموتون عطشا

چطور به من مى‌گوئى آب بياشامم در حالى كه حسين بن على عليهما السّلام و اصحابش از عطش مشرف به موت هستند نه بخدا من يك قطره آب ننوشم، هرگز اين آب گوارا نيست‌

عمرو نيك نگريست اصحاب را با مشگها ديد كه آمده‌اند آب بردارند فقال :

صدقت و لكن امرنا بامر لا بّد ان تنتهى اليه گفت راست مى‌گوئى و لكن ما را برشريعه بخاطر اين گماشته‌اند كه جرعه‌اى از اين آب به حسين و اهل بيتش ندهيم .

نافع كه اين سخن شنيد برآشفت و بدون التفات به سخن او به پيادگان گفت وارد فرات شوند و آب بردارند و خود با سواران به مدافعه و مقابله با آن گروه كافر

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 363
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست