responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 270

را برگردانيد و مرا سيراب فرمود، پس پيوسته حرّ با آنجناب در مقام موافقت و عدم مخالفت بود تا وقت نماز ظهر داخل شد حضرت حجّاج بن مسروق را فرمود كه اذان گفت‌ [1] چون وقت اقامت شد جناب سيّد الشّهداء عليه السّلام با ازار و نعلين و رداء بيرون آمد در ميان دو لشگر ايستاد و حمد و ثناى حقتعالى بجاى آورد، سپس فرمود : ايّها النّاس من نيامدم به سوى شما مگر بعد از آنكه نامه‌هاى متواتر و متوالى و پيك‌هاى شما پياپى به من رسيده و نوشته بوديد كه البته بيا بسوى ما كه امام و پيشوائى نداريم شايد كه خدا ما را به واسطه تو برحق و هدايت مجتمع گرداند، لاجرم بار بربستم و به سوى شما شتافتم، اكنون اگر برسر عهد و گفتار خود هستيد پيمان خود را تازه كنيد و خاطر مرا مطمئن گردانيد و اگر از گفتار خود برگشته‌ايد و پيمان‌ها را شكسته‌ايد و آمدن مرا كارهيد من به جاى خود برمى‌گردم .

آن بى‌وفايان سكوت نموده و جوابى نگفتند .

پس حضرت به مؤذن فرمود كه اقامت نماز گفت، حرّ را فرمود كه مى‌خواهى تو هم با لشگر خود نماز كن .

حرّ گفت : من در عقب شما نماز مى‌كنم .

پس حضرت پيش ايستاد و هردو لشگر با آن حضرت نماز كردند، بعد از نماز هرلشگرى به جاى خود برگشتند و هوا به مثابه‌اى گرم بود كه لشگريان عنان اسب خود را گرفته و در سايه آن نشسته بودند، پس چون وقت عصر شد حضرت فرمود : مهيّاى كوچ شوند و منادى نداى نماز عصر كند، پس حضرت پيش ايستاد و هم‌چنان نماز عصر را اداء كرد و بعد از سلام روى مبارك به جانب آن لشگر كرد و خطبه اداء نمود و فرمود :

ايّها النّاس اگر از خدا بپرهيزيد و حق اهل حق را بشناسيد خدا از شما بيشتر


[1] برخى فرموده‌اند امام عليه السّلام به حضرت على اكبر سلام اللّه عليه امر فرمودند اذان بگويد .

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 270
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست