نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 373
عمرو عاص را از مركبش بر زمين زده بود، در ميان قريش عمرو بيش از همه
به على احترام مىگذاشت، از همين رو در ستايش على عليه السّلام و سرزنش معاويه
سرود:
هان! پسر هند! خداى پاداشت دهاد* پاداش مردى سيهروى و سياه روزگار
را اى بىپدر! آيا به على چشم طمع دوختهاى؟!* اينك كه شمشيرها به هم سائيده و
سپرها به هم كوبيده؟
اميدوارى كه با مردابى از شك و شرك فريبش دهى* اميدوارى كه از هارت و
هورت تو بترسد؟
هان! پرده به يك سو شد و نبردى درگرفت* كه از هول و هراس آن بر سر
كودك گرد پيرى نشست.
او راست تكتازانى كه در انبوه تاريكى فرو روند* سواركارانى كه چون
شيران از خشم مىغرند هر گاه نبرد به سويش بازآيد، پاسخش دهد* با نيزهها به
پيشوازش رود و فرياد زند كه برگرد اگر پيكار درآيد يك بار تواند درآيد* و اگر در
رود ديگر بازگشتى ندارد چنين هنرى از ابو الحسن بعيد نيست* و چنان شيطنتى از بد
سرشتى چون تو بعيد نيست با او به بيچارگى سخن گفتى* با دلى لرزان و گردنى شكسته اى
پسر هند! شام را خواستى و گفتى همان تو را بس است* و اين ناشى از بدرگى و بد ذاتى
و پستى تو است
نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 373