نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 293
به او تلقين مىنمايد.
و ديگر از اشتباهات عمر؛ رها كردن اسراى يمن، و سرپيچى وى و رفيقش
ابو بكر از پيوستن به سپاه اسامة بن زيد بود، با اينكه هر دو، فرماندهى اسامه را
پذيرفته بودند. و شگفتتر از همه اينها اينكه؛ خدا مىداند و مردم نيز مىدانند،
كسى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم را از نوشتن وصيّت بر استخوان كتفى
كه خواسته بود بازداشت، عمر بود و اين كار، وى را نزد مردم خدشهدار نساخت و از او
چيزى نكاست. وى كسى است كه به صفيّه[1] دختر عبد المطلب آن
سخنان تحقير آميز را گفت كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم خشمگين شد و
در پاسخ، آن سخنان را به او گفت.[2] او و رفيقش ابو بكر
همان دو نفرى هستند كه از دستور رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم مبنى بر
كشتن فردى دشمن كه حضرتش آن دو را به اجراى آن مأمور ساخته بود، خوددارى كردند كه
پس از آن دو، مرا مأمور كرد و سپس سخنانى در اين باره ايراد فرمود.[3] پيامبر صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم به ابو بكر دستور داد در ميان
مردم ندا دهد: «هر كس خداوند را موحّد ملاقات كند و ذرّهاى شرك نورزد به بهشت
درآيد» عمر او را بازداشت و ابو بكر هم اطاعتش كرد و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و
اله و سلّم را نافرمانى نمود و دستور حضرتش را اجرا نكرد.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم هم در بارهاش گفت آنچه گفت.
اشتباهات او و رفيقش بيش از آن است كه به حساب درآيد و شمرده شود،
اما اين خطاها و اشتباهات از آنان نزد عوام و مردم نادان چيزى نكاست و اين دو را
[1]صفيه از زنان مجاهد صدر اسلام است، يك
تصوير تاريخى او را چنين نشان مىدهد: حضور در نبرد خندق، همراه با ديگر زنان
مسلمان مجاهد، در يكى از دژهاى فتح شده، فردى يهودى دژ را به تير بست، صفيه به
حسّان بن ثابت شاعر كه در ميان زنان بود گفت: برو و او را بكش. حسّان ناليد كه:
اگر مرا توان كشتن بود هم اكنون با رسول خدا بودم. و صفيّه خود با شمشير به نبرد
يهودى شتافت و سرش را پراند ...