responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 74

ابن ابى سرح از مصر بيرون آمد و به دمشق نزد معاويه رفت.

حكومت قيس بن سعد بن عباده انصارى رحمة اللّه عليه در مصر

قيس بن سعد از ياران نيكخواه على بن ابى طالب صلوات اللّه عليه بود. و از سوى او امارت مصر يافت.

سهل بن سعد گويد كه چون عثمان كشته شد و على (ع) به خلافت رسيد، قيس بن سعد را فراخواند و گفت: راهى مصر شو كه تو را امارت مصر داده‌ام. اكنون به خارج شهر برو و ياران مؤتمن خود و هر كس ديگر را كه خواهى با تو همراه شود گرد آور. پس همراه لشكرى به مصر برو كه اين كار دشمنت را بيشتر بترساند و فرمانرواييت را پيروزمندتر جلوه دهد. چون به مصر رسيدى- ان شاء اللّه- با نيكوكاران نيكى كن و بر آنكه در دل ترديدى دارد سخت بگير. با خواص خود و عوام مردم به مدارا رفتار كن كه مدارا كردن خجسته است.

قيس بن سعد على (ع) را گفت: يا امير المؤمنين خدايت رحمت كناد آنچه گفتى دريافتم.

اما اينكه مى‌گويى با لشكرى به مصر روم به خدا سوگند با لشكرى كه از مدينه آورده‌ام به مصر نروم، بلكه آن لشكر را براى تو مى‌گذارم تا اگر تو را به آن نياز افتد در دسترس تو باشد و اگر خواهى آن را به سويى بفرستى بازهم در فرمان تو. من تنها با خانواده‌ام به مصر مى‌روم. اما در باب اينكه مرا به مدارا و احسان وصيت كردى، خداى تعالى يار و ياور من در اين مهمّ است.

قيس بن سعد بن عباده با چند تن از يارانش از شهر بيرون آمد و برفت تا به مصر داخل شد و بر منبر فرا رفت و فرمان داد تا منشور امارت او بر مردم بخوانند. و آن چنين است:

بسم اللّه الرحمن الرحيم‌ از بنده خدا على امير المؤمنين به هر كس از مسلمانان كه اين فرمان من به او رسد. سلام بر شما. مى‌ستايم خداوندى يكتا را كه جز او خدايى نيست. اما بعد، خداى تعالى از روى نيكخواهى و حسن تقدير و تدبيرش اسلام را دين خود و فرشتگانش و رسولانش قرار داد. و براى تبليغ آن پيامبران را به ميان بندگان خويش فرستاد و بندگان برگزيده خود را ويژه امر رسالت گردانيد. يكى از مواردى كه خداى عزّ و جلّ مردم را بنواخت و فضيلت خويش ارزانى داشت اين بود كه محمد- صلى اللّه عليه و آله- را به سوى ايشان مبعوث داشت. محمد (ص) آنان را كتاب و حكمت و سنت و فرايض آموخت. و تا مگر هدايت شوند تأديب كرد و تا پراكنده نشوند، متحد ساخت و تا از آلايشها پاك گردند جسم و جانشان تزكيه نمود. چون اين وظايف به پايان برد، جانش بگرفت و به نزد خود برد. درود و سلام و بخشايش و خشنودى خدا نصيب او باد كه او ستوده و صاحب مجد و

نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 74
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست