responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 65

اصبغ نباته گويد: فرمانرواى روم به معاويه نامه نوشت و از او در باب ده مسأله سؤال كرد.

معاويه درماند، آن سان كه خر در گل مى‌ماند. پس سوارى نزد على (ع) فرستاد. على (ع) در رحبه بود. آن مرد گفت: يا امير المؤمنين سلام بر تو. على (ع) گفت: تو از مردم سرزمين من نيستى. آن مرد گفت: بلى، من مردى از مردم شام هستم. معاويه مرا نزد تو فرستاده تا پاسخ ده سؤال را كه فرمانرواى روم از او كرده است بداند. كه گفته است: اگر تو پاسخ دادى من به تو خراج مى‌دهم و اگر پاسخ ندادى تو بايد خراجت را براى من روانه دارى. معاويه پاسخ آن سؤالها نمى‌دانست و مرا به نزد تو فرستاده است تا از تو بپرسم.

على (ع) گفت: آنها چيستند؟

آن مرد گفت: نخستين چيزى كه بر روى زمين جنبيد چه بود؟ نخستين چيزى كه بر روى زمين زارى كرد چه بود؟ فاصله ميان حق و باطل چقدر است؟ فاصله ميان مشرق و مغرب چيست؟ فاصله ميان زمين و آسمان چند است؟ ارواح مسلمانان در كجا جاى گيرند؟ ارواح مشركين در كجا جاى گيرند؟ اين رنگين كمان چيست؟ اين كهكشان چيست؟ خنثى چگونه ارث مى‌برد؟

على (ع) گفت: نخستين چيزى كه بر روى زمين جنبيد نخل بود و آن همانند فرزند آدم است كه اگر سرش را قطع كنند، مى‌ميرد. و چون سر نخل را ببرند تنه بيجانى از آن بر جاى ماند. و نخستين چيزى كه در روى زمين زارى كرد، دره‌اى بود در يمن و آن اولين دره‌اى است كه آب از آن جوشيد. ميان حق و باطل چهار انگشت است و آن همان است كه مى‌گويى چشمم ديد و گوشم شنيد. و فاصله ميان آسمان و زمين همان قدر است كه نگاه گسترش مى‌يابد و دعاى مظلوم از زمين به آسمان مى‌رود و فاصله ميان مشرق و مغرب يك روزه راه خورشيد است. ارواح مسلمانان در چشمه‌اى در بهشت به نام سلمى جاى گيرند و ارواح مشركين در چاهى در جهنم به نام برهوت. و اين كمان نشان امان يافتن مردم روى زمين است از غرق، هنگامى كه آن را در آسمان بنگرند. اما اين كهكشان درهاى آسمان است كه خدا براى قوم نوح گشود، سپس آنها را بست و ديگر نگشود. اما خنثى بايد بول كند اگر بول او از آلت مرديش بيرون آمد مرد است و احكام مردان درباره او جارى مى‌شود و اگر از آلت زنانگيش بيرون آمد زن است و احكام زنان درباره او جارى مى‌شود.

معاويه اين پاسخها براى فرمانرواى روم نوشت او هم خراج خود براى معاويه فرستاد و گفت: اين پاسخها از كتابهاى پيامبران بيرون آمده و در انجيل هم كه خدا بر عيسى بن مريم- (ع) نازل كرده است چنين است.

يكى از شيوخ فزاره گويد كه على (ع) گفت: از نيكيهاى خدا در حق شما يكى اين است كه دشمنتان به شما نامه مى‌نويسد و مسائل دين خويش از شما مى‌پرسد.

سعيد بن مسيب [124] گويد: مردى در شام بود به نام ابن الخيبرى. مردى را با زن خود ديد و

نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 65
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست