responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 225

وليد بن هشام گويد: بسر از مكه بيرون آمد، شيبة بن عثمان را در آنجا به امارت نهاد.

سپس آهنگ يمن كرد. چون از مكه دور شد قثم بن عباس به مكه بازگرديد و بر آن غلبه يافت.

بسر به هر منزلى كه مى‌رسيد يكى از ياران خود را به نزد مردمى كه بر سر آب گرد آمده بودند مى‌فرستاد، آن مرد سلام مى‌كرد و مى‌پرسيد: درباره آن مردى كه چندى پيش كشته شد، يعنى عثمان، چه نظر داريد؟ اگر مى‌گفتند: مظلوم كشته شد متعرض آنها نمى‌شد، اگر مى‌گفتند:

سزاوار كشتن بود، مى‌گفت: اينان را طعمه تيغ كنيد. و او بر همين منوال بود تا به صنعاء رسيد. عبيد اللّه بن عباس والى على (ع) بر صنعاء بگريخت عبيد اللّه بن عباس، عمرو بن اراكه را به جاى خود نهاد، بسر او را بگرفت و گردن زد و پسران عبيد اللّه بن عباس را در راه صنعاء سر بريد و از پى آنها صد تن از مشايخ را كه همه از ايرانى‌زادگان بودند سر بريد. زيرا آن دو پسر در خانه ام نعمان دخت بزرج (بزرگ) كه زن يكى از ايرانيان بود پنهان شده بودند.

حركت جارية بن قدامه رحمه اللّه‌

لوط بن يحيى ازدى [97] گويد: ابن قيس بن زراره شاذى- از خاندانهاى قبيله همدان- نزد على (ع) آمد و او را از خروج بسر خبر داد. على (ع) مردم را به جنگ دعوت كرد ولى مردم اظهار ملالت كردند. على (ع) گفت: آيا مى‌خواهيد من خود با گروه اندكى بيرون آيم و از پى آنان كوهها و بيابانها را بپيمايم. به خدا قسم مردان خردمند و صاحبان فضيلت از ميان شما رفته‌اند، مردانى كه چون به پيكار خوانده مى‌شدند پاسخ مى‌دادند و چون آنان را فرمان مى‌دادم اطاعت مى‌كردند. قصدم اين است كه از ميان شما بروم و تا زنده‌ام دست يارى پيش شما دراز نكنم.

جارية بن قدامه بر خاست و گفت: يا امير المؤمنين، من به نداى تو پاسخ مى‌دهم. على (ع) گفت: به خدا سوگند، تو مردى خجسته سيرت و پاك نيتى و از خاندانى صالح. آن‌گاه دو هزار تن يا هزار تن سپاهى با او آماده پيكار شد. على (ع) او را گفت به بصره رود تا همين شمار بر او افزوده گردد. جاريه در حركت آمد و على (ع) به مشايعت او از شهر بيرون شد.

به هنگام وداع گفتش: از خدايى كه سرانجامت به نزد اوست بترس. مباد كه مسلمان يا معاهدى را خوار بشمارى و مباد كه مال كسى را يا فرزند كسى را يا ستور كسى را به زور بستانى هر چند برهنه پاى يا پياده باشى و نمازها را به وقت ادا كن.

جاريه به بصره رفت و همچند سپاهش بر سپاه او بيفزود و از آنجا راه حجاز در پيش گرفت.

جاريه در راه نه مال كسى را غصب كرد و نه كسى را كشت مگر جماعتى را كه در يمن مرتد شده بودند كه آنان را كشت و به آتش سوخت: جاريه از مردم پرسيد كه بسر به كدام سو رفته است، گفتند به بلاد بنى تميم. گفت به ميان قومى رفته است كه از خود دفاع توانند كرد. جاريه بازگشت و در جرش مقام كرد.

نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 225
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست