از شرايط تنجيز علم اجمالى اين است كه تمام اطراف علم اجمالى مورد «ابتلاء» باشد، و الّا جاى اصل برائت است. مثلا به فردى كه در ايران است نهى
از نوشيدن مشروب مخصوصى كه در يخچال نخستوزير چين قرار دارد مستهجن و قبيح است.
زيرا چنين نهيى تحصيل حاصل است. همان گونه كه امر چنينى نيز قبيح است. ملاك و
معيار اين است كه چنين خطابى پيش عقلاء مستهجن باشد.
پس اگر بعضى از اطراف علم اجمالى از محلّ ابتلاء خارج باشد، آن علم
اجمالى منجّز نخواهد بود، اعمّ از اينكه خروج از محلّ ابتلاء بهدليل عدم دسترسى و
غير مقدور بودن مورد باشد، (همانند مثال فوق) و يا عدم انگيزه و بلكه انگيزه بر
عدم باشد. بنابراين نهى از خوردن مدفوع انسان قبيح و مستهجن است، زيرا انگيزه بر
عدم باشد. بنابراين نهى از خوردن مدفوع انسان قبيح و مستهجن است، زيرا انگيزه عدم
وجود دارد. بعضى از علماء [2] منكر چنين شرطى هستند، و معتقدند كه خروج از
محلّ ابتلاء مانع تنجّز علم اجمالى نيست. زيرا تفاوت است بين خطابات كلّىاى كه
متوجّه عامّه مكلّفين است، و خطاب شخصىاى كه متوجّه آحاد مكلّفين است. چون خطاب
شخصى به فرد عاجز و غير متمكّن (عادى يا عقلى) مستهجن و محال است (همانند مثالهاى
گذشته)، و اينكه انسان به شخص نابينا بگويد: به نامحرم نگاه نكن، بديهى است كه
چنين خطابى لغو و مستهجن است. و اما خطاب كلّى به مكلّفينى كه از نظر حالات و
عوارض متفاوت هستند، مستهجن نخواهد بود. بنابراين مىشود گفت: نوشيدن مشروبات
الكلى بر تمام مكلّفين حرام است. چه آنانى كه متمكّن از شرب باشند و چه آنانى كه
امكان شرب نداشته باشند. زيرا اگر خطاب كلّى مثل خطاب شخصى قبيح و مستهجن باشد،
بايد در احكام وضعيّة نيز قائل به چنين استهجانى باشيم. مثلا در مورد نجاست كه
حكمى است وضعى بايد گفته شود: كسى كه با مشروبات الكلى در تماس است، و
[1] . كفاية الاصول، ج 2، ص 218؛ فوائد اصول (رسائل)، ص 251؛
نهاية الافكار، ص 338؛ نهاية الدراية، ج 2، ص 252؛ فوائد الاصول، ج 4، ص 50؛ انوار
الهداية، ج 2، ص 213.