نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 309
دلالت بر «اطلاق» مىكند. در
تعداد آن شروط كه سه يا پنج است اختلاف وجود دارد كه در مجموع سه شرط قدر متيقّن
است (گرچه در اينكه مقدمه سوم كدام است بين علما اختلاف وجود دارد).
مقدمات حكمت عبارت است از: 1. گوينده در مقام بيان باشد: گاهى گوينده
در مقامى است كه مىخواهد تمام مقصود خود را به شنونده منتقل كند، و زمانى هم تنها
در صدد توضيح اصل تشريع است، و مايل نيست خصوصيات و جزئيات آن را بيان كند، و به
اصطلاح اصوليين گوينده در مقام بيان نبوده، بلكه در مقام اهمال و اجمال است. مثلا
خداوند مىفرمايد: بر مردم واجب است حج خانه خدا. [1]
يقينا خداوند در مقام بيان كليه آداب حج نيست. پس بىشك در موقع
ترديد نمىتوان به اطلاق اين آيه استناد كرد. هرگاه كسى مطلبى را بيان كند و مشخص
نباشد آيا گوينده در مقام بيان است يا در مقام اهمال و اجمال در چنين موقعى بناى
عقلاء و سيره اهل محاوره بر اين است كه مىگويند گوينده در مقام بيان و تفهيم است
(همان گونه كه عقلاء مىگويند: وى توجه داشته و ناهوشيار نيست.). پس كلام او مفيد
اطلاق است مگر خلافش ثابت شود. [2] 2. قرينهاى در كار نباشد: نبايد در كلمه يا
كلام قرينهاى باشد كه دلالت بر مقصود كند. (چه قرينه متصله يا منفصله)
ماده 940 قانون مدنى مىگويد: «زوجين كه زوجيت آنها دايمى بوده از يكديگر ارث مىبرند.» ولى ماده 945 مىگويد: «اگر مردى در حال مرض زنى را عقد كند، و در همان مرض قبل از دخول بميرد زن
از او ارث نمىبرد.» پس ماده 945
بهعنوان قرينه منفصله آن مطلق را مقيّد كرده است. (در اين دو مقدمه بين طرفداران
اجراء مقدمات حكمت اختلافى نيست.). 3. امكان اطلاق و تقييد يا نبودن قدر متيقن در
مقام تخاطب.
در اجود التقريرات و اصول الفقه امكان اطلاق و تقييد و در كفاية
الاصول و تهذيب الاصول عدم قدر متيقّن در مقام تخاطب را بهعنوان مقدمه سوم ذكر
كردهاند.
امكان اطلاق و تقييد يا عدم قدر متيقن
امكان اطلاق و تقييد به چه معنى است؟ جواب: تقابل بين اطلاق و تقييد
تقابل عدم و ملكه است، و اين دو ملازم يكديگرند. بنابراين بايد متعلّق يا موضوع
قبل از تعلّق حكم قابليت انقسام و تقييد را داشته باشد تا در صورت نبودن قيد آن را
مطلق بدانيم. مثلا كلمه روغن كه نسبت به مايع و جامد بودن مطلق است اما اگر متعلق
يا موضوع فاقد چنين امكان و قابليّتى بود، تمسّك به اطلاق صحيح نيست. همانند كلمه
روغن نسبت به چرب بودن چون روغن بىچربى روغن نيست پس كلمه روغن نسبت به صفت چربى
امكان اطلاق و تقييد ندارد و نيز مثل قصد قربت كه قبل از تعلّق حكم