نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 279
مرد و زن بودن متفاوتاند، اما يقين داريم كه اين تفاوت تأثيرى در
حكم آزادى آنها ندارد. [1] برخى مىگويند: قياس جلى همان قياس اولويت است. [2] ميرزاى قمى معتقد است:
بين قياس جلىّ و قياس اولويت عموم و خصوص من وجه است. [3] و برخى نيز قياس جلىّ را همان قياس مصرّح العله
مىدانند.
391. قياس خفىّ
در قياس جلىّ متذكّر شديم كه هر قياسى داراى چهار ركن است: هرگاه
احتمال بدهيم ويژگىهايى كه در اصل وجود دارد مؤثر در حكم بوده است. مثلا
گفتهاند: كشتن حيوانات بايد با آلت قتّاله (مثل شمشير- كارد و ...) باشد.
بنابراين هرگاه ذبح با آلات غير قتّاله (مثل چوب) را به ذبح با آلات قتاله قياس
كنيم، آن قياس را قياس خفىّ گويند. چون احتمال مىدهيم تيزى در آلات قتّاله مؤثر
در حكم بوده است.
[4] برخى گفتهاند: قياس خفىّ همان قياس مستنبط العله است. [5]
392. قياس مستنبط العلّه
قياس مستنبط العلّه يا قياس خفىّ قياسى است كه عقل عليّت را از كلام
شارع استنباط نمايد. در آن صورت يا آن استنباط قطعى خواهد بود. پس چنين استنباطى
حجّت است زيرا حجيّت قطع ذاتى است. [6] و اگر استنباط ظنّى باشد حجّت نخواهد بود. «علامه حلّى» مىگويد: قياس مستنبط العله حجّت نيست.
زيرا طرفداران چنين قياسى براى دسترسى بهعلّت شش راه ذكر مىكنند [7] كه هيچكدام
[5] . شافعيه مىگويند: قياس جلىّ در جايى است كه علم داشته
باشيم كه آنچه موجب تفاوت بين اصل و فرع است آن چيز مؤثر در حكم بين آن دو نيست
ولى قياس خفى در جايى است كه ظنّ داشته باشيم كه آن فارق مؤثر نيست. اما حنفيّه
مىگويند: قياس جلىّ جايى است كه به ذهن تبادر كند. ولى قياس خفى چنين نيست مثل
استحسان.
[7] . 1. قياس مناسبت: هر گويندهاى كه مستقيما وصفى را
علّت حكم اصل بداند، بدان جهت كه به گمان او بين حكم اصل و آن وصف وجود دارد، اين
قياس را قياس مناسبت يا اخاله گويند. به مبحث «تخريج مناط» رجوع شود. 2.
قياس مؤثر: اگر صفتى در جنس حكم مؤثر باشد، بدون آنكه صفت ديگر
چنين نقشى را داشته باشد، در نتيجه عليّت آن وصف از ديگر اوصاف جلوتر است. مثلا
بلوغى كه مؤثر در رفع حجر از مال است مطمئنا مؤثر در رفع حجر از نكاح هم خواهد
بود. برخلاف ثيّبه بودن كه رافع حجر از نكاح بدون اذن ولى است. اما حجر مال را رفع
نمىكند. 3. قياس شبه: گفته شد اگر عليّت امرى مظنون باشد آن را قياس مناسبت
گويند. اما اگر عليّت محتمل باشد به آن قياس شبه گويند. 4. قياس طرد: وقتى وصفى
مناسب يا مستلزم حكمى نباشد، اما حكم در تمام حالات از او تخلّف نكند، به آن طرد
گويند. 5. قياس دوران: يا طرد و عكس آن عبارت است از اثبات حكم با وجود صفتى، و از
بين رفتن حكم با از بين رفتن آن صفت. مثال: مايعى داشتيم غير مسكر، طبعا حلال بود،
سپس
نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 279