نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 227
در مورد رابطه عقل با شرع: حقيقت اين است كه شارع از آن جهت كه رئيس
عقلاست حكم او با احكام عقل سليم همگام است، و فرض انفكاك آن دو از يكديگر صحيح
نيست، بلكه بايد گفت حكم عقل در عرض حكم شرع است. و امّا رابطه عقل با منابع شناخت
احكام: بدون ترديد قرآن قطعى السند و ظنى الدّلاله است، يعنى قرآن از طرف خداوند
نازل شده است در حالى كه آنچه فقيه در مقام اجتهاد از ظاهر قرآن استنباط مىكند،
قطعى نبوده و شايد مورد نظر شارع نيز نباشد. همان گونه كه روايات و اجماع نيز نه
حجيّت ذاتى دارند، و نه دلالتشان قطعى است، در حالى كه حكم عقل در مستقلّات عقليه
روشن و قطعى است، و حجيّت آن نيز ضرورى است. طبعا عقل در مستقلّات عقليه از جايگاه
مستحكمترى نسبت به ساير منابع برخوردار است. بنابراين عقل نه تنها همرديف و در
عرض ديگر منابع نيست، بلكه واجد اولويّت است. و از اين ديدگاه است كه مرحوم صاحب
حدائق (در ج 1، ص 129 و 132) به حجيّت عقل فطرى تصريح مىكند. البتّه دو نكته را
نبايد از نظر دور داشت: 1. احكام عقلى در زمينه مستقلّات عقلى پاسخگوى همه
پرسشهاى فقهى نيستند، زيرا احكام عقلى كلّى است در حالى كه كار فقيه استنباط
مسائل شرعى فرعى است، كه بيشتر آنها تعبّدىاند، و از دايره مستقلّات عقلى خارج
هستند و در شناخت بيشتر احكام فرعى شرعى تنها راه، مراجعه به منابع شرعى (كتاب،
سنّت، اجماع) است. زيرا عقل در زمينه آن مسائل به ملاكهاى واقعى دسترسى ندارد. 2.
برخى از احكام عقلى (به حكم خود عقل) در مرتبه فقدان نصّ و دليل معتبر شرعى است، و
قبل از مراجعه به كتاب و سنّت و اجماع نمىتوان به آنها تمسّك كرد. مثل حكم به «قبح عقاب بلا بيان». پس در چنين مواردى ابتدا بايد به منابع كتاب و سنّت
و اجماع مراجعه كرد، و اگر از آنها بيانى به دست آمد نوبت به حكم عقل نمىرسد، و اگر
بيانى به دست نيامد در آن صورت حكم عقل جارى است. و ظاهرا كسانى كه عقل را در طول
كتاب و سنّت و اجماع دانستهاند منظورشان چنين احكام عقلى است و نه مطلق احكام
عقلى.»
[1]
325. عقل عملى
اگر مدركات انسان از امورى باشند كه علم به عمل و يا ترك آن تعلّق
بگيرد آن را «عقل عملى» گويند، مثل خوبى كار عادلانه و زشتى ترك
آن و خوبى ترك ظلم و زشتى ارتكاب آن.
326. عقل نظرى
اگر مدركات انسان از چيزهايى باشد كه علم به خودش تعلّق گرفته و كارى
به عمل و ترك آن نداشته باشد آن را «عقل نظرى» گويند، مثل كلّ بزرگتر از جزء است، مجموع زواياى يك مثلث
مساوى است با دو قائمه.