نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 102
احتياط؛ 3. اصل تخيير؛ 4. اصل استصحاب. توضيح درباره هريك را تحت
عناوين مربوطه جستوجو كنيد.
علت انحصار اصول عمليه
بيان شد كه اصول عمليه در مورد شك جارى است. بنابراين هرگاه انسان در
مورد امرى شك كند يا شك او همراه با علم اجمالى خواهد بود، و يا شك او بدوى است و
همراه علم اجمالى نيست. اگر شك همراه با علم اجمالى باشد، يا قدرت به جا آوردن و
يا ترك هر دو طرف مشكوك را دارد يا خير، اگر توان انجام دادن و يا ترك هر دو را
داشته باشد. «اصالة الاحتياط» را جارى كرده، اقدام به انجام دادن يا
ترك هر دو مىكند.
مثال 1: اگر بدانم نمازى از من قضا شده است، اما ترديد دارم آيا آن
نماز قضا شده، نماز صبح يا ظهر بوده؟ در اين مورد احتياط كرده هر دو را انجام
خواهم داد تا يقين به انجام تكليف الهى پيدا كنم.
مثال 2: هرگاه قطع داشته باشيم كه يكى از دو امام جماعت موجود عادل و
ديگرى فاسق است، اما ندانيم كدام عادل و كداميك فاسق است؟ در اين مورد نيز احتياط
كرده و نماز جماعت با هر دو را ترك مىكنيم؛
و اگر احتياط ممكن نباشد، و به اصطلاح دوران امر بين محذورين باشد،
يعنى امر داير است، بين وجوب و حرمت. در آن صورت بايد «اصالة التخيير» را جارى كرده و يكى از دو طرف را انتخاب كرد.
مثال: اگر در جبهه جنگ به دو نفر مجروح برخورد كنيم، در آن صورت
مواجه با دو حكم خواهيم بود: 1. نجات جان مؤمن واجب است. 2. ترك آن حرام است. و
چون قادر نيستيم هر دو حكم را به اجراء درآورده، و هر دو مجروح را به پشت جبهه
منتقل كنيم، بلكه تنها قدرت انتقال يك مجروح را داريم. در اين صورت در انتقال هريك
از آن دو به پشت جبهه مخيريم. (مگر مواقعى كه اهميت نجات يكى از آن دو بيشتر باشد.
مثلا فرمانده لشكر باشد كه به جهت مراعات اصل «الاهم فالاهمّ» فرمانده لشكر را نجات مىدهيم.)
و اگر شك بدوى باشد، آيا حالت سابقه دارد يا خير؟ اگر حالت سابقهاش
معلوم باشد، «استصحاب» حكم سابق كرده، و به شك خود اعتنا نمىكنيم.
مثال: شخصى به جبهه جنگ اعزام شده، مدتى پس از اعزام تلفنى با
خانوادهاش تماس برقرار كرده است، اما اخيرا درگيرى سختى بين آنان و دشمن رخ داده
است، نمىدانيم آيا آن شخص در اين درگيرى كشته شد يا خير؟ كه اگر كشته شده باشد،
همسر او حق شوهر كردن دارد، و اموالش بايد بين ورثه تقسيم گردد، و اگر زنده باشد
چنين نخواهد بود. در اين صورت حكم به بقاء و زنده بودن او مىكنيم.
درصورتىكه شك بدوى باشد و حالت سابقهاى در كار نباشد «اصالة البراءة» جارى مىگردد.
مثال: مىدانيم قتلى صورت گرفته و انسانى كشته شده است، و شخصى را به
اتهام قتل دستگير
نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 102