ميت دارد نمىشود، بلكه
اگر آن دو رابطه برابر باشند، به جهت هردو رابطه ارث مىبرد بسان اين كه يك شخصى
هم عموى ميت باشد و هم دايى ميت[1].
فصل: در اسباب و انواع
آن
سبب بر دو نوع است: زوجيت،
و وَلاء.
زن و شوهر با همه طبقات
جمع مىشوند، و سهم قرآنى خود را- نه بيشتر دريافت مىكنند مگر در يك صورت: غير
از شوهر هيچ وارث ديگرى وجود نداشته باشد كه در اين صورت زايد بر سهم قرآنى نيز به
وى داده مىشود، ولى به زن هيچ گاه زايد بر سهم قرآنى داده نمىشود.
هرگاه پدر يا جدّ پدرى[2]- با وجود پدر- دو كودك را به عقد
يكديگر در بياورند، از يكديگر ارث مىبرند [قيد «با وجود پدر» ظاهراً براى آن است كه بفهماند ولايت جدّ پدرى در عرض
ولايت پدر است و حتّى با وجود پدر، جد پدرى ولايت دارد. و امّا در فرضى كه پدر
نباشد روشن است كه جدّ پدرى ولايت دارد].
و اگر عاقد غير پدر و جدّ
پدرى باشد، از يكديگر ارث نمىبرند مگر بالغ شوند و عقد را امضا كنند حال اگر يكى
بالغ شود و عقد را امضا كند، عقد از جانب وى لازم است و اگر بميرد، سهم ديگرى تا
زمان بلوغ كنار گذاشته مىشود تا اگر او نيز عقد را امضا كرد و قسم خورد كه به طمع
ارث عقد را امضا نكرده است سهم ارث به وى داده شود.
اگر مردى بيمار در بيمارى
عادى يا بيمارى خطرناك، زنى را عقد كند و پس از نزديكى يكى از آنها بميرد، ارث
برقرار است، ولى اگر مرد پيش از نزديكى[3] بميرد، برخى از
[1] بسان اين كه مردى
يك برادر مادرى داشته باشد و آن برادر يك خواهر پدرى داشته باشد يا بر عكس، آن گاه
آن مرد با خواهر برادرش ازدواج كند و بچهاى به دنيا آورد. در اين جا برادر آن زن
هم عموى آن بچه است و هم دايى وى.
[2] در برخى نسخهها
اين عبارت اضافه شده است: «نه
جدّ مادرى آن دو كودك».
[3] در برخى نسخهها
اين عبارت اضافه شده است: «در
بيمارى بدون حصول بهبودى».