فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 6، ص (118-117).
همان، ج 7، ص 175.
سبحانى
تبريزى،
جعفر، الموجز
فى اصول الفقه،
ج 1، 2، ص 135.
دلالت
نهى بر صحت
بحث از
دلالت يا عدم
دلالت نهى بر
صحّت متعلق آن
دلالت نهى
بر صحت، مقابل
دلالت نهى بر
فساد بوده و
منظور از آن،
اين است كه
اگر عبادت يا
معامله اى
مورد نهى مولا
واقع شود،
آيابر صحت
دلالت مى كند
يا نه; براى
مثال، نهى
مولا از نماز
در مكان غصبى
و يا نهى وى از
بيع ربوى، بر
صحت نماز در
مكان غصبى يا
صحت بيع ربوى
دلالت مى كند
يا نه. اصولى
ها در اين
باره چند
ديدگاه
دارند:1
1. «ابوحنيفه» و
«شيبانى»
معتقدند نهى
چه در معاملات
و چه در
عبادات بر صحت
دلالت مى كند;[2]
[2]مشهور
اصولى ها كه
مرحوم «صاحب
كفايه» در
زمره آنان
است،3 ميان
تعلق نهى به
مسبب يا تسبّب
معامله، و
ميان تعلق آن
به سبب تفصيل
داده و ته اند:
در صورت نخست،
بر صحت و در
فرض دوم، بر
عدم صحت دلالت
مى كند
[3]مرحوم
«محقق حائرى»
معتقد است نهىِ
تعلق گرفته به
عقود و
ايقاعات، اگر
به آثار آنها
تعلق گيرد، بر
صحت دلالت مى
كند
[1]خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
5، ص 30
[2]آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 227
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 1، ص
(629-618).
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 3، ص
(235-221).
موسوى
بجنوردى،
محمد، مقالات
اصولى، ص 131.
ذهنى
تهرانى، محمد
جواد، تحرير
الفصول، ج 2، ص
(1578-1572).
دلالت
نهى بر فساد
بحث از
دلالت يا عدم دلالت
نهى بر فساد
متعلق آن
دلالت نهى
بر فساد،
مقابل دلالت
نهى بر صحت بوده
و منظور از
آن، اين است
كه اگر عبادت
يا معامله اى
مورد نهى مولا
واقع شود، آيا
اين نهى بر
فساد دلالت مى
كند يا نه;
براى مثال،
مولا بگويد:
«لاتصلّ فى
المكان
المغصوب» يا
«لاتبع بيع الربا».
قبل از
پرداختن به
پاسخ اين
پرسش، بيان دو
نكته به عنوان
مقدمه ضرورى
است:
[1]فساد
در مقابل صحت
است و صحت و
فساد به حسب
امور مختلف،
معانى متفاوت
دارند;
بنابراين،
عمل صحيح در
عبادات، عملى
است كه از
لحاظ دارا بودن
اجزا و شرايط
لازم با
مأمورٌبه
مطابقت كند، و
فساد به معناى
مطابق نبودن
مأمورٌبه با
مأتىٌّ به عمل
انجام شده است
هم چنين، در
عبادات، عمل
فاسد به عملى
مى گويند كه
با مأمورٌبه
از نظر اجزا و
شرايط لازم مطابقت
نكند، و فساد
به معناى
مطابق نبودن
مأمورٌبه با
مأتىٌّ به
است. لازمه
فساد عبادت،
مجزى نبودن و
لزوم اعاده آن
است چه به
صورت «اَدا» در
داخل وقت و چه به
شكل «قضا» در
خارج وقت. صحت
در معاملات
وصف عملى است
كه همه اجزا و
شرايط معتبر
را دارا باشد
و معامله
فاسد، معامله
اى است كه
برخى از اجزا
و شرايط را
نداشته باشد.
لازمه صحت
معامله، ترتب
اثر است; يعنى
اگر بيع است،
نقل و انتقال
دارد; و اگر
نكاح است،
علقه زوجيت مى
آورد و لازمه
فساد آن، عدم
ترتب اين آثار
است.
2. اصوليون
در نفسى يا
غيرى بودن، و
تحريمى يا تنزيهى
بودن نهى در
اين جا اختلاف
دارند; مرحوم «آخوند»
مى گويد: نزاع
عام است و همه
اين اقسام را
شامل مى گردد.
در كتاب
«كفاية
الاصول» آمده
است:
«ظاهر
لفظ النهى و
ان كان هو
النهى
التحريمى الا
ان ملاك البحث
يعم
التنزيهى»[1]
مرحوم
«ميرزاى
نايينى» معتقد
است نزاع به
نهى تحريمى
نفسى اختصاص
دارد و نهى
تحريمى غيرى و
نهى تنزيهى از
آن خارج مى
باشد[2]
درباره
دلالت نهى بر
فساد، نظرات
متفاوتى
ارايه شده است:
1. برخى
معتقدند نهى
هم در معاملات
و هم در عبادات
بر فساد دلالت
مى كند;[3]
2. عده
اى همانند
«شيبانى» و «ابو
حنيفه»
معتقدند كه
نهى هم در
معاملات و هم
عبادات بر صحت
دلالت مى كند;[4]
3. گروهى
ميان معاملات
و عبادات
تفصيل داده و
گفته اند: نهى
در عبادات، بر
فساد دلالت مى
كند، اما در معاملات
بر فساد دلالت
نمى كند[5]
4. برخى
در معاملات از
دو لحاظ تفصيل
داده اند:
أ) مشهور
اصولى ها
همچون مرحوم
«آخوند» گفته
اند: اگر نهى
در معاملات به
مسبب يا تسبّب
تعلق بگيرد،
بر صحت، و اگر
به سبب تعلق
گيرد، بر عدم
صحت دلالت مى
كند[6]
ب) برخى ديگر
هم چون مرحوم
«محقق نايينى»
به لحاظ سبب و
مسبب تفصيل
داده و گفته
اند: اگر نهى
به مسبب تعلق
گيرد،
برفساد، و اگر
به سبب تعلق
گيرد، بر عدم
فساد دلالت مى
كند[7]
5. مرحوم
شيخ
«عبدالكريم
حائرى» معتقد
است نهى متعلق
به عقود و
ايقاعات اگر
به لحاظ آثار
به آنها تعلق
گرفته باشد، بر
صحت دلالت مى
كند. در كتاب
«دررالفوائد»
آمده است:
اگر نهى به
تسبب معامله
(ايجاد آن به
سبب يا وسيله
خاصى) تعلق
گيرد، مانند:
«لاتتملك شيئا
بالربا» و يا
به نتيجه