responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 388

تعارض روايات است; براى مثال، اگر دو روايت تعارض كنند و انگيزه صدور يكى از آنها تقيه و انگيزه صدور ديگرى بيان حكم واقعى باشد، روايتى كه به منظور بيان حكم واقعى صادر شده، ترجيح داده مى شود.

خمينى، روح الله، الرسائل، ج 2، ص 91.

نائينى، محمد حسين، فوائد الاصول، ج 4، ص 778.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 6، ص 299.

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 8، ص 304.

محمدى، على، شرح رسائل، ج 7، ص 162.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 3، ص 575.

جهل

عدم آگاهى

جهل، مقابل علم بوده و به معناى نبود آگاهى و علم در كسى است كه استعداد دانستن را دارد; بنابراين، به جمادات و حيوانات، جاهل و عالم اطلاق نمى شود، زيرا نسبت ميان علم و جهل، نسبت عدم و ملكه است. در برخى مباحث علم اصول، جهل به عنوان يكى از حالات مكلف (شك، ظن و علم) نسبت به حكم واقعى، مطرح مى شود و براى انسانى كه داراى چنين جهلى است احكام خاصى مقرر شده است.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 17.

جرجانى، محمد بن على، كتاب التعريفات، ص 36.

سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص (211-210).

تهانوى، محمد اعلى بن على، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، ص (254-253).

جهل بسيط

جهل شخص آگاه به جهل خويش

جهل بسيط، مقابل جهل مركب بوده و به اين معنا است كه انسان چيزى را نداند و متوجه جهل و نادانى خودش باشد، مانند اين كه نمى داند در كره مريخ موجود زنده اى هست يا نه و به اين نا آگاهى خود علم دارد، در نتيجه، براى او يك جهل بيشتر نيست.

نكته:

جهل بسيط، ضد علم نيست، بلكه تقابل ميان آن دو، تقابل ملكه و عدم ملكه است.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 17.

تهانوى، محمد اعلى بن على، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ص 253.

جرجانى، محمد بن على، كتاب التعريفات، ص 36.

سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 211.

جهل مركب

جهل شخص غير آگاه به جهل خويش

جهل مركب، مقابل جهل بسيط بوده و به اين معنا است كه انسان چيزى را نداند و به نادانى خويش نيز توجه نداشته باشد، بلكه اعتقاد داشته باشد از كسانى است كه به آن امر آگاهى دارد، مانند كسانى كه اعتقادات فاسد دارند و خيال مى كنند به حقايق آگاه اند، در حالى كه در واقع نادان اند.

نكته:

اصولى ها مى گويند قطع حجيت دارد و متابعت از آن لازم است، هر چند در واقع جهل مركب باشد.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 18.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 2، ص 26.

جرجانى، محمد بن على، كتاب التعريفات، ص 36.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 3، ص 30.

تهانوى، محمد اعلى بن على، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، ص (254-253).

حاجيات

ر.ك: مصالح حاجى

«ح»

حاكم

انشا كننده حكم

حاكم، در لغت به معناى حكم كننده است و در اصطلاح، به كسى گفته مى شود كه از سر قدرت، انشاى حكم مى كند; يعنى حكم را در عالم اعتبار ايجاد مى نمايد.

در اسلام حاكم بالاصالة خداى متعال است; (إِنِ الْحُكْمُ إِلاّ لِلّهِ)1 و در اين مورد هيچ اختلافى ميان مسلمانان وجود ندارد.

البته پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) و مجتهدان جامع الشرايط نيز حاكم هستند، ولى حاكم بودن آنها به ترتيب در طول حاكميت خداوند قرار دارد.


[1]أنعام (6)، آيه 57

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 115.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 1، ص 145.

عبدالبر، محمد زكى، تقنين اصول الفقه، ص 28.

سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 224.

حاكى اجماع

ر.ك: ناقل اجماع

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 388
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست