نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 64
دائما به صورت جسمى، متصور باشد [1] و نفس ناطقه، به مشرب تحقيق- اگر
چه مرتبه اعلاى آن، فانى در حق مطلق و باقى به او شود و جميع مراتب عقول را طى
كرده و پا بر فرق عقل اول نهد- هرگز از جسم به طور مطلق مجرد نشود.
[1]. و اين تقيّد انسان به بدن و جسم، اعم است از ظهور او به
صورت جسم مادى و مثالى و بدن دنيوى و اخروى. و ملاك اكمليت، سعه درجات و احاطه به
مراتب و ظهور در كثرات و تجلى در جسمانيات بدون وساطت امرى ديگر و ملاك اشرفيت،
تنزه از ماده و جسم و تقدّر است به طور مطلق و ظهور در ماديت به وساطت شىء ديگر
مباين الوجود. روى همين مشرب مىتوان گفت:
انسان، روح مجرد صرف نيست، و نيز حقيقت و ماهيت مادى صرف و محض نيز
نمىباشد، بلكه حقيقتى است مزدوج از جسم و روح، و امرى است مركب از جهات خلقى و
جهات امرى «أَلالَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ»[1]. مرتبه و مقام تجرد و
تروحن او نيز داراى عرض عريض و مقام خلقى و مرتبه ماديت او نيز، داراى عرضى عريض
است. جسم مأخوذ در حقيقت انسان، اعم است از جسم دنيوى و اخروى. و وجود تجردى او
نيز اعم است از تجرد برزخى و تجرد تام و فوق التمام و يا مقام فوق التجرد كه گاهى
و احيانا به اعتبار فناى او در حق و انغمار در وجود مطلق و غلبه احكام وجوب و
سيطره احكام وجود مطلق و مغلوبيت جهات امكانى ماهيت نيز از مقام شامخ وجودى او سلب
مىشود.
به اين اعتبار مىشود گفت: بدن و جسم، جزء لا ينفك از حقيقت مركب
انسان است؛ جسم لا بشرط و بدن مطلق؛ نه بنابر مشرب مشهور كه تجرد را در تجرد تام
منحصر و نفس ناطقه را جسمانية الحدوث و روحانية البقاء مىدانند كه بالأخره، بدن
را رها نموده و مجرد تام مىشود. و فرق بين افراد آن و تمايز در افراد، از ناحيه
ملكات مكتسبه در جلباب بدن در ازمنه تعلق به بدن مىباشد.
اين مشرب و اين مسلك بر چند اصل اساسى از جمله: اصالت وجود و وحدت
حقيقت آن و تشكيك خاصى و حركت جوهرى و تجرد خيال و برزخ و ... مبتنى است. به همين
جهت، صاحب شوارق نمىتواند بگويد حقيقت و هويت انسان، مركب است از روح و بدن و
هويت او قائم به اين دو است، لذا معاد نيز بايد مركب از اين دو جزء باشد؛ چون مشرب
ايشان همان مسلك شيخ و اتباع اوست كه معتقدند نفس، بعد از موت به كلى از بدن ساقط
الإضافة مىباشد.