در اصطلاحى حكمى گفته
مىشود: «الحكمة هى بيان احوال اعيان الموجودات على ما هى عليه، بقدر الطّاقة
البشريّة»[2]. اين، در حقيقت جدّىترين تعريفى است
كه كسانى چون صدراى شيرازى و سبزوارى نيز، از آن به عنوان تعريف جدّى و رسمى
«فلسفه و حكمت» دفاع به عمل آوردهاند. اين تعريف، چند نكته را روشن مىسازد: اوّل
اينكه: فلسفه رشتهاى است كه انسان را از احوال موجودات خارجى آگاه مىسازد.
ثانيا: معرفت و اعتبار آن روابط به حسب مطالعات مطابق با واقع است. غالب
رئاليستها با اين نظريّه موافق هستند. آيا اينكه ويتگنشتاين گفته است:
ما در فلسفه، از گستره
موضوعى، به گسترهاى ديگر مىرويم، از گروهى از كلمات، به گروهى ديگر. بهتر بود
كتاب مربوط به فلسفه را، بر حسب بخشهاى «زبان» و «اقسام كلمات» دستهبندى
مىكرديم.[3]
با نظرى كه مىگويد:
فلسفه اصلا پايه علوم است
... اگر فلسفه نباشد، هيچ علمى نخواهد بود.[4]
منافاتى ندارد؟ ظاهر امر
چنين است، ولى مطمئنا فلسفه در سير تاريخى خود، از «غرب» به شرق، و از «شرق» به
غرب، دچار دگرديسىهايى شده است. امروزه شايد فلسفه غرب و شرق، داراى نقاط مشترك
برجستهاى باشند كه آنها را در برخى از ساحتهاى بنيادين با هم پيوند مىدهد، ولى
در زمانهايى پيش اين، تنها نقطه اشتراك، عنوان «فلسفه»- بما هو فلسفه- بود و
مفهوم لفظى اين دو نوع فلسفه.
به صورتى اجمالى، مىتوان
گفت: درونگراييى كه سبب پيچيده شدن ساختمان
[1] - «انتى دورينگ ياانقلاب در علم»، فردريش انگلس، چاپ اول 82، انتشارات جامى/ 52.
[2] - «الاسفارالعقليه»، ج 1/ 17.
[3] - «درس گفتارهاىزيبائى ويتگنشتاين»، ترجمه اميد مهرگان، چاپ دوم 1381، مؤسسه فرهنگى گسترش هنر/13.
[4] - «آفاق فلسفه، ازعقل ناب تا حكمت احكام»، گفتگوهائى با دكتر مهدى حائرى، چاپ اول 79، نشر فرزان/40.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 21