responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 348

گفت: نمى دانم، تا چه خطا كرده ام، جز آن است كه سيرت من آن بود كه چون بگذشتمى دو مرد با هم خصومت مى كردندى، يكى در ميانه ضُجاره [1] و خصومت سوگند خوردى، من بيامدى و كفّاره سوگند او بكردمى، گفتمى نبايد آن سوگند در ضُجاره دروغ خورده باشد و از آن دلتنگ شد. و ايّوب عليه السلام چون به قضاى حاجت برخاستى، اهل او دست او گرفتى تا به جاى خود رسيدى، آن گه او را رها كردى و با جاى خود آمدى. چون او فارغ شدى، آواز دادى تا بيامدى و او را دست گرفتى و با جاى خود بُردى.
يك روز بر عادت او را بُرد و بازگشت و بنشست منتظر آنكه او، آواز دهد؛ خداى تعالى هم در آن جاى به ايّوب وحى كرد: «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» [2] . او پاى بر زمين زد، چشمه اى آب پديد آمد. از آن آب باز خورد. رنجى كه او را بود به درونى زايل شد و در آن آب غسل كرد، همه رنجها كه او را بود بيرونى، زايل شد و او را قوت و جمال و رنگ و روى باز آمد، نكوتر از آنكه اوّل بود.
و ايّوب عليه السلام آن جا بر تلى رفت بلند و بنشست. چون دير شد، زن را دل مشغول شد [3] . برخاست تا بنگرد تا حال ايّوب چيست؟ او را بر جاى خود نديد. از بالاى آن پُشته نگاه كرد، مردى را ديد كه او را باز نشناخت. گفت: كه را مى جويى؟ گفت: اين مرد بيمار مبتلا را. گفت: او چه باشد از تو؟ گفت: او شوهر من است. گفت: اگر ببينى او را شناسى؟ گفت: چگونه نشناسم؟ سالهاست كه با اواَم. گفت: من، اويم؛ خداى تعالى منّت نهاد بر من و رنج از من برداشت.
و گفت: ايّوب عليه السلام را دو انبار بود: يكى را جو در او بودى و يكى را گندم. خداى تعالى فرمان داد تا ابرى برآمد و بر آن انبارهاى او، زر و درم بباريد: يكى پر از زر شد


[1] ضجاره: در فرهنگها ديده نشد. ظاهراً از كلمه «ضجر» به معنى دلتنگى ساخته شده است.

[2] {Q} «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ...» (ص ۳۸: ۴۲)؛ [گفتيم] پايت را به زمين بزن، اينك اين شستن گاهى است سرد و نوشيدنى (ترجمه خرمشاهى).

[3] دلمشغول شدن: نگرانى.

نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 348
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست