لِلَّذينَ فِى قلوبِهم
مَرضٌ والقَاسِيةِ قُلوبُهم.» (حج/ 22، 53) ابليس، با
بهرهگيرى از هواى نفس انسان، او را وسوسه كرده، در بوته آزمايش قرار مىدهد.
تكليف و هدايتپذيرى، بدون آفرينش ابليس تحقّق نمىيابد. دو آيه 43 انعام/ 6 و 48
انفال/ 8 نيز به تزيين اعمال انسان براى وى از سوى شيطان اشاره دارد. خدا اجازه
چنين فتنهگرى را از آن رو به شيطان داده تا هم شقاوت خود او و هم] آزمايش
بندگان، كامل و زمينه تربيت بشر فراهم شود.[1] برابر آيات پيشين، مصلحت
القائات شيطانى، آزمون عامّه مردم است و امتحان، از سنن الهى حاكم بر عالم انسانى
به شمار مىرود كه سعادت و شقاوتِ انسان بدان بستگى دارد.[2] البتّه در اين صحنه پيكار، خداوند انسان را در مقابل وسوسههاى
شيطان بىدفاع واننهاده است؛ بلكه با اعطاى عقل، فطرت پاك و عشق به تكامل، انسان
را به سوى حق رهنمون گشته و با تزيين ايمان در قلب او و شناساندن فجور به وى انسان
را در مقابل شيطان مجهّز و مؤيّد كرده است.[3] به گفته برخى نسبت ابليس با ملائك، نسبت وهم به قوّه عاقله است.
همان گونه كه وجود وهم در عالم صغير، در ادراك جزئيات لازم است- البتّهاگرچه موجب
غلط و كفر مىگردد، ولىضررآن باحكمت وبرهاندفع مىشود- وجود شيطان نيز براى
عمارت نشئه دنيايى ضرورت دارد و شّر او با نور اسلام و شريعت دفع مىشود.[4] 5. تضادّ و كشمكش، زمينه
فيض حق و تازيانه تكامل است. فلاسفه مىگويند: حركت، بدون وجودِ معاوق
ممكن نيست؛ زيرا حركت، تكاپويى است كه با اصطكاك و تصادم محقّق مىشود.[5] تضادّ و اختلاف، زمينهساز فيض و منشأ
خيرات و پيدايش موجودات است؛[6] بدينسان وجود ابليس براى پيدايش هستى و زمينه تحقّق تكامل در آن،
يك ضرورت است.[7] 6. شرّ و نقصان، براى عالم
مادّه ذاتى است؛ به تعبير ديگر، معناى خالى بودن عالم مادّه از شرّ و فساد، آن است
كه عالم مادّى در عين ماديّت مجرّد باشد؛ يعنى فعليّتهاى آن[1]. الميزان، ج 3، ص96- 97 [2]. همان، ج 14، ص 392 [3]. همان، ج 12، ص163؛ نمونه، ج 6، ص 111- 112 [4]. تفسيرصدرالمتألهين، ج 4، ص 254 [5]. الشفاء، طبيعيات،ج 1، ص 300 [6]. اسفار، ج 7، ص 71 [7]. عدل الهى، ص 147-/152