كرامتش را بر مؤمنان ظاهر
سازد؛ زيرا اگر ابليس و وسوسههايش نبود، نور معرفت بر دل مؤمن نمىتابيد و عطر
محبّت از آن پيدا نمىشد.[1] بدينسان وجود ابليس براى افراد باايمان و رهپويان راه حق زيانبخش
نيست؛ بلكه وسيله پيشرفت و تكامل است.[2] 2. وجودابليس و شرور ديگر
به خودى خود براى انسان خوب يا بد نيست؛ بلكه خوب يا بد بودن هرچيز، به نوع واكنش
انسان در برابر آن بستگى دارد؛[3] بر اين اساس، وجود ابليس در صورتى كه از او پيروى شود، شرّ، و در
صورت مخالفت، خير و موجب تعالى است. 3. وجود ابليس براى نظام
عالم انسانى كه بر سنّت اختيار و سعادت نوع بنا شده، ضرورت دارد. مرتبه وجودى
انسان ايجاب مىكند كه آزاد و مختار باشد تا بتواند كمال و فعليّت خويش را از راه
اختيار و انتخاب به دست آورد؛ از اين رو همواره بايد بر سر دو راه: «وَهَدَينهُ النَّجدَين» (بلد/ 90، 10) و
ميان دو دعوت: «فَأَلهَمَهَا فُجُورَها وَ تَقول- هَا»
(شمس/ 91، 8) قرار گيرد.[4]
راه راست و صراط مستقيم كه همان راه سعادت و رهايى او است و فطرت و فرشته، وى را
به اين راه مىخوانند و بىراهه فجور كه شيطان با وسوسههاى خويش در جهت سوق انسان
بهآن سو ايفاى نقش مىكند؛ بنابراين، وجود شيطان كه به شرارت مىخواند ضرورت
دارد؛ زيرا طاعت بدون معصيت بى مفهوم است و با بطلان طاعت و معصيت، ثواب، عقابورسالت
هم باطل مىشود. 4. آفرينش ابليس، براى
امتحان بندگان است: «و مَا كَانَ لهُ عَليهم مِن
سُلطنٍ إِلَّا لِنعلمَ مَن يُؤمنُ بِالأَخرةِ مِمّن هُوَ مِنها فِى شَكٍّ.» (سبأ/ 34، 21) خداوند، القائات شيطان را براى بيماردلان و سنگ دلان
مايه آزمايش قرار داده است: «لِيَجعَلَ مَا
يُلقِى الشَّيطنُ فِتنةً[1]. كشف الاسرار، ج 2،ص 701 [2]. نمونه، ج 1، ص 194 [3]. همان، ص 159 [4]. عدل الهى، ص 72