كردهاند كه شيطان اغلب به
معناى ابليس به كار[1]
رفته و عَلَم بالغلبه براى آن شده است[2] و به نظر برخى، «الشيطان» همه جا مرادف ابليس است.[3] قرآن پس از سرباز زدن ابليس از سجده،
او را با تعبير «الشيطان» ياد مىكند. (بقره/ 2، 36؛ اعراف/ 7، 20؛ طه/ 20، 117)
در پارهاى از آيات ديگر، واژه شيطان معنايى جز ابليس را نمىرساند؛ به طور مثال،
در آيه: «وَ قَالَ الشَّيطنُ لَمَّا قُضِىَ الأَمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدكُم
وَعدَ الحَقِّ» (ابراهيم/ 14، 22) به اتّفاق گفته شده كه مقصود از «شيطان»، جز
ابليس موجود ديگرى نيست؛[4]
البتّه در پارهاى از موارد چون آيه «الشَّيطنُ يَعدُكمُ
الفَقرَ» (بقره/ 2، 268) در اينكه مقصود، ابليس است يا ديگر فريبكارانِ جنّ
و انس را نيز در بر مىگيرد، اختلاف نظر وجود دارد.[5] برآيند كاوشها آن است كه مقصود از مفرد معرفه (الشيطان) ابليس است
مگر آنكه قرينهاى برخلاف باشد و در بيشتر موارد، مقصود از مفرد نكره (شيطان)
نيز ابليس به شمار مىرود و صيغه جمع آن (شياطين) نيز ابليس را كه يكى از مصاديق
روشن است، فرا مىگيرد.[6] برابر برخى روايات، نام
اصلى ابليس، حارث (حرث) بوده است كه به دليل عبادت طولانى، او را عزازيل، يعنى
عزيز خدا خطاب مىكردند. وى پس از عُجب، ابليس ناميده شد و پس از امتناع از سجده و
رانده شدن از درگاه الهى، الشيطان نام گرفت.[7] نامهاى ديگر او، «ضريس،
سرحوب، المتكوّن و المتكوّز» است.[8] زرتشتيان او را «انگْرَ مَينيو»oyneiam
argna
خوانند. كنيه و القاب ابليس عبارتاند از: ابومُرّه (ابوقره) ابوكردوس، ابولبينى
(نام دختر وى)[9] نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف، ابودجانه.[10][1]. الميزان، ج 7، ص321 [2]. روحالمعانى، مج3، ج 4، ص 202 [3]. اعلام القرآن، ص83 [4]. مجمعالبيان، ج 6،ص 478 [5]. التفسير الكبير، ج7، ص 68 [6]. الفرقان، ج 1، ص306؛ اعلامالقرآن، ص 83 [7]. روح البيان، ج 8،ص 59؛ البداية و النهايه، ج 1، ص 69؛ بحارالانوار، ج 60، ص 241 [8]. دائرةالمعارفالشيعيه، ج 2، ص 199 [9]. مجمعالبحرين، ج1، ص 239؛ روح البيان، ج 8، ص 59 [10]. ابليس فى القرآنو الحديث، ص 12؛ اعلام قرآن، ص 78؛ كشفالاسرار، ج 1، ص 145