responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 48

هنگام كه موسى به چاه آبى مى رسيد و دلو و ريسمان نداشت، عصا را به آن چاه فرومى كرد، عصا دراز مى شد و به شكل دلو مى گشت و موسى براى خود و گوسفندان خود آب بالا مى آورد؛ هنگامى كه موسى در شب به جايى فرود مى آمد، عصا را بر زمين مى زد و عصا همچون مشعلى فروزان آنجا را روشن مى كرد و آن گاه كه او در زمين پرنشيب و پست راه مى رفت، عصا دراز مى شد و چون در زمين بالا مى رفت عصا كوتاه مى شد». خداوند گفت: «اى موسى اين عصا را بينداز». موسى چنين كرد، ناگاه ديد كه عصا مارى شد و حركت كرد.
اهل اشارت گفته اند: «هنگامى كه موسى عصا را انداخت، عصا مارى شد و قصد جان موسى كرد. موسى گريخت. خداوند گفت: «اى موسى اين مگر همان نيست كه گفتى چوب من است؟ آيا كسى را ديده اى كه از عصاى خود بگريزد؟» گفت: خدايا اين چه حالى است؟ گفت: اين براى آن است كه دريابى جز من به كسى نبايد اعتماد كنى، و هر كس جز بر من اعتماد كند چنين حالى مى يابد . آن گاه گفت: عصاى خود را برگير و از آن نترس، ما آن را به وضع اول بازمى گردانيم .
در جاى ديگر خداوند گفت: دست در گريبان كن تا دستت بى هيچ بيمارى و آفتى از پيسى، سفيد بيرون آيد. تا ما بزرگ ترين آيات خود را به تو نشان دهيم، و از آيات خود آيت بزرگترى به تو نماييم». برخى مفسران گفته اند: «خداوند گفت: دست را در زير بغل ببر»، برخى دگر گفته اند: «دست در زير بازو ببر». زيرا خدا گفت: «وادخل يدك فى جيبك؛ دست در گريبان

نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 48
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست