نام کتاب : تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي نویسنده : عسکر حقوقی جلد : 1 صفحه : 339
و آن را كه مالكان مختلف باشند، او را رجوع با همه بود به نصيب اين با آن گذارد و آن با اين، در ميانه مملوك بى برگ و نوا بود؛ چنانك در مثل پارسيان گويند:شهرى بدو مير زود گردد ويران. ۱۹. در ج ۵، ص ۲۹۶ [1] در تفسير آيه: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ» [2] گويد: و اين بر حقيقت نيست؛ بر سبيل مثل است و طريق مبالغه، و مانند اين در كلام عرب و عجم و اشعار ايشان بسيار است. قال ابن دريد: ۰ لَو لابَسَ الفَّخْرَ الأَصَمَّ بَعضَ مايَلقاهُ قَلبي فَضَّ أصلادَ الصَّفا ۰ و شاعر پارسى گويد: ۰ گر كوه غمان ما كشيدى ماهىكوه از غم ما گداختى چون كاهى ۰ ۲۰. در ج ۵، ص ۵۹۷ [3] ، در تفسير آيه: «إذا جاءَ نَصرُ اللّه ِ وَالفَتحُ» [4] گويد: هر كار كه به نهايت رسد، وقت زوال بود آن را؛ چنان كه شاعر گفت: ۰ إذا تَمَّ أمرٌ بَدا نَقصُهُتَرَقَّب [5] زَوالاً إذا قيلَ تَمَّ ۰ و شاعر پارسيان گفت: پيمانه چو پر شود بگردانندش. ۲۱. و نيز در ج ۱، ص ۶۴۰ [6] ، در مدح حضرت على عليه السلام اين شعر را آورده: ۰ تا لاجرم ز سدره همى گفت جبرئيلبر دست زور [و] [7] پنجه بازوش لافتى ۰ فهرست اشعار فارسى در مجلد دوم آورده خواهد شد.