responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 183

رابعاً

اگر اشرفيّت ارزشى و اخلاقى باشد، شرافت ارزشى انسان، به افعال اختيارى او بستگى دارد. در صورتى كه رفتارهاى نيكو از اختيار انسان ناشى گردد، آن شخص به شرافت اخلاقى اتصاف مى يابد; و اگر مراد، اشرفيّت وجود شناسى و انتولوژى باشد، بدون شك از آن رو كه انسان داراى كمالات ذاتى و وصفى بيش ترى است، قابليت و استعدادهاى متنوعى براى رشد و تكامل دارد، مرتبه ى وجودى او نيز داراى شرافت فلسفى خواهد بود; گرچه اين تكامل وجودى، محصول تغييرات اتفاقى و تنازع بقا باشد;

خامساً

در ارزش گذارى، انسان كنونى موضوع بحث است; نه تبار و پيشينه ى انسان. اگر قبول كنيم كه انسان از ميمون و يا حتّى پست تر از آن، مثلا از نطفه زاده شده باشد، هيچ گاه حقارت يك موجود پيشين در حال تكامل، مستلزم حقارت همان موجود در مرحله ى پسين نمى گردد; همان گونه كه عكس آن نيز صادق است; يعنى برترى مرحله ى متقدم يك موجود مستلزم برترى آن در مراحل بعد نيست;

سادساً

معيار حقيقت انسان، روح و روان اوست; نه جسم او; در اين صورت، حتّى اگر هم اين انسان، از ميمون يا جان دار ديگرى به وجود آمده باشد، در شرافت انسانى او هيچ تأثيرى نخواهد گذاشت; پس تئورى داروينيسم، هيچ گونه تعارضى با اشرفيّت انسان ندارد.

ج. تعارض اخلاق داروينيسم با ارزش هاى اخلاقى

يكى ديگر از چالش هاى نظريه ى داروين، معارضه ى آن با ارزش هاى اخلاقى است. داروين در بعضى از آثارش، قائل به اين است كه هر كارى كه بشر انجام مى دهد، جلوه اى از انتخاب طبيعى است و اگر ترقى در جريان تكامل، سرشتى باشد، هيچ تصميم انسانى نمى تواند آن را متوقف سازد.

در لا به لاى بعضى ديگر از آثارش; انسان را بر آن مى دارد كه آگاهانه انگاره هايى كه ساير موجودات در طبيعت به دست مى دهند را پيش گيرد و هشدار مى دهد كه ترقى آينده با ملاحظه كارى هاى احساساتى كه از افراد ضعيف تر نظير بيماران يا آسيب ديدگان حمايت مى كنند، به وقفه خواهد افتاد. بايد رقابت آزادانه اى بين همه ى انسان ها برقرار باشد و تواناترين انسان ها را نبايد به حكم قانون يا آداب و رسوم، از بار آوردن بهترين باز داشت.[67]

يعنى همان گونه كه عالم، جايگاه موجودات انسب و قوى تر است و طبيعت به ضعيف اعتنا نمى كند و آن را كنار مى زند، انسان نيز بايد در اخلاق، طبق قانون طبيعت به جاى عمل به احساسات، توجه به ضعفا، ايثار، انسان دوستى، محبت و مانند اين ها بايد به رقابت و ترقى بپردازد.

داروينيسم اجتماعى، توسط هربرت اسپنسر و نيچه، جهت از ميان به در كردن نژادهاى پست تر و نا مطلوب و ارايه ى اخلاق تكاملى و مبنا قرار دادن آن توسط نازى ها زاييده شد.

گرچه در غرب كسانى چون هاكسلى، با داروين در اين جهت اختلاف نظر داشتند و بر آن بودند كه هنجارهاى اخلاقى را نمى توان از تكامل اتخاذ كرد و تصريح مى كردند كه به عمل در آوردن كارى كه از نظر اخلاقى ارجح است ـ يعنى آن چه خوبى و فضيلت مى ناميم ـ مستلزم در پيش گرفتن سلوكى است كه از هر نظر مخالف با چيزى است كه در عرصه ى تنازع بقاى كلى هستى منتهى به پيروزى مى شود....

به جاى كنار زدن يا زير پا نهادن همه ى رقيبان، انسان مى بايست نه فقط به هم نوعانش حرمت نهد بلكه به آنان يارى رساند.[68]

جاى بسى تعجب است كه با اين همه تفاوت ميان طبيعت بدون شعور و آگاهى و خالى از هر گونه اراده و اختيار و انتخاب گرى، و انسان داراى آگاهى و اختيار، چگونه غربيان به اين قياس مع الفارق مبتلا شده اند; علاوه بر اين مطلب، حكم به نژاد پست تر نسبت به برخى از قبايل خود، يك پيش داورى اخلاقى است كه هيچ گاه طبيعت قبل از نتيجه ى تنازع بقا نمى تواند به آن حكم كند.

مغالطه ى ديگر داروينيست ها اين است كه بايدها و نبايدهاى ارزشى كه مربوط به حكمت عملى است را از قوانين طبيعى اى كه به حكمت نظرى ارتباط دارند، استنتاج كرده اند. قوانين حاكم بر طبيعت، هيچ گونه رابطه اى با قوانين اخلاقى حاكم بر انسان ها ندارند تا يكى مقدمه و ديگرى نتيجه قرار گيرد; مگر اين كه انسان همانند يك موجود طبيعى بى جان و بى شعور در نظر گرفته شود كه در اين صورت نيز جز تمثيل منطقى، هيچ نتيجه اى را به ارمغان نمى آورد. برخى از انديشمندان اسلامى، اين سنخ ازتعارض را باور كرده و چنين انگاشته اند:

«اصل تنازع بقا كه يكى از اصول فرضيه ى داروين مى باشد، انسان را به جنگ و ستيز و فراموش كردن عاطفه و محبت دعوت مى كند. طبق اين اصل، جنگ و خون ريزى در اجتماعات بشرى مثل ساير حيوانات، امرى حتمى است و كلماتى از قبيل صميميت، برادرى، ترحّم، كمك به هم نوع و مانند اين ها، مفهوم واقعى خود را از دست مى دهند; زيرا اصول فرضيه ى داروين، عنياً در عالم انسانيت نيز جارى مى شود. نوع انسان نيز مانند ساير جان داران، بر اثر تكثير فراوان، دچار كمبود مواد حياتى مى شود و به دنبال آن، تنازع براى ادامه ى حيات و زندگى شروع خواهد شد كه همين تنازع، مقدمه ى انتخاب اصلح خواهد بود».[69]

نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 183
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست