نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 21 صفحه : 215
نكته: مرگ نخستين چيست؟
در آيات فوق خوانديم كه بهشتيان هيچ مرگى جز مرگ نخستين را نمىچشند، در اينجا
سه سؤال مطرح است.
نخست اينكه منظور از مرگ اول چيست؟ اگر مرگى است كه پايان زندگى دنيا را تشكيل
مىدهد چرا مىگويد: بهشتيان جز مرگ اول را نمىچشند، در حالى كه آن را قبلا
چشيدهاند (و بايد به صورت فعل ماضى گفته شود نه مضارع).
در پاسخ اين سؤال بعضى" الا" را در إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى به معنى بعد گرفتهاند و گفتهاند معنى آيه اين مىشود كه بعد از مرگ نخستين
مرگ ديگرى را نخواهند چشيد.
بعضى در اينجا تقديرى قائل شدهاند و گفتهاند تقدير چنين است:
إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى التي ذاقوها:" مگر مرگ نخستين كه آن را از قبل چشيدهاند" [1] سؤال ديگر
اينكه چرا تنها سخن از مرگ نخستين به ميان آمده در حالى كه مىدانيم انسان دو مرگ
را مىچشد، مرگى در پايان زندگى دنيا، و مرگى بعد از حيات برزخى.
در پاسخ اين سؤال جوابهايى گفتهاند كه هيچيك قابل قبول نيست، و نياز به ذكر
آن نمىبينيم، بهتر اين است كه گفته شود حيات و مرگ برزخى هيچ شباهتى به حيات و
مرگ معمولى ندارد، بلكه به مقتضاى معاد جسمانى حيات قيامت از جهاتى شبيه حيات دنيا
است، منتها در سطحى بسيار بالاتر و والاتر، و لذا به بهشتيان گفته مىشود جز مرگ
نخستين كه در دنيا داشتيد ديگر مرگى در
[1] بنا بر اين استثناء فوق نيز"
استثناء منقطع" است، زيرا چنين مرگى را بهشتيان نمىچشند بلكه قبلا چشيدهاند
(دقت كنيد).
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 21 صفحه : 215