نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 21 صفحه : 188
و آنچه محمد ص پيرامون معاد و حيات بعد از مرگ و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ
مىگويد هيچكدام واقعيت ندارد، اصلا حشر و نشرى در كار نيست! در اينجا سؤالى پيش
مىآيد كه چرا" مشركان" تنها بر مرگ نخست تكيه مىكنند كه مفهومش عدم
وجود مرگ ديگرى بعد از اين مرگ است، در حالى كه منظور آنها نفى حيات، بعد از مرگ
مىباشد، نه انكار مرگ دوم، و به تعبير ديگر انبياء خبر از حيات بعد از مرگ
مىدادند نه خبر از مرگ دوباره.
در پاسخ مىگوئيم منظور عدم وجود حالت ديگرى بعد از مرگ است يعنى ما فقط يك
بار مىميريم و همه چيز تمام مىشود و بعد از آن نه حيات ديگرى است و نه مرگى، هر
چه هست همين يك مرگ است (دقت كنيد) [1] در حقيقت مفهوم اين آيه شباهت زيادى با مفهوم آيه 29 سوره
انعام دارد كه مىگويد: وَ قالُوا إِنْ هِيَ
إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ:" آنها گفتند زندگى تنها همين زندگى دنياست و ما هرگز برانگيخته نخواهيم
شد"!
***
سپس سخن آنها را نقل مىكند كه براى اثبات مدعاى خود به دليل واهى و
بىاساسى دست زده و مىگفتند:" اگر راست مىگوئيد كه بعد از مرگ حياتى در كار
است پس پدران ما را زنده كنيد و نزد ما بياوريد تا بر صدق گفتار شما گواهى
دهند"! (فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
بعضى گفتهاند گوينده اين سخن" ابو جهل" بود رو به سوى پيامبر ص كرد
و گفت: اگر راست مىگويى جدت" قصى بن كلاب" را زنده كن چون او
[1] مفسران در تفسير اين جمله
احتمالات ديگرى نيز ذكر كردهاند كه همه بعيد به نظر مىرسد، از جمله اينكه"
موتة اولى" را به معنى" موت قبل از حيات اين جهان" دانستهاند، بنا
بر اين مفهوم جمله چنين مىشود مرگى كه بعد از آن حيات است تنها مرگى است كه قبلا
داشتيم و همگى خاك بوديم، اما مرگ دوم ما هرگز حياتى بعد از آن نيست.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 21 صفحه : 188