responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 14  صفحه : 389

سابق را در او نمى‌ديدم، و نمى‌دانستم قضيه از چه قرار است؟ حالم بهتر شد، بيرون آمدم و كم كم از بعضى از زنان نزديك از شايعه‌سازى منافقان آگاه شدم.

بيماريم شدت گرفت، پيامبر ص به ديدن من آمد، از او اجازه خواستم به خانه پدرم بروم، هنگامى كه به خانه پدر آمدم از مادر پرسيدم مردم چه مى‌گويند؟ او به من گفت: غصه نخور به خدا سوگند زنانى كه امتيازى دارند و مورد حسد ديگران هستند درباره آنها سخن بسيار گفته مى‌شود.

در اين هنگام پيامبر ص" على بن ابى طالب" ع و" اسامة بن زيد" را مورد مشورت قرار داد كه در برابر اين گفتگوها چه كنم؟

اما اسامة گفت: اى رسول خدا ص او خانواده تو است و ما جز خير از او نديده‌ايم (اعتنايى به سخنان مردم نكن).

و اما على ع گفت: اى پيامبر! خداوند كار را بر تو سخت نكرده است، غير از او همسر بسيار است، از كنيز او در اين باره تحقيق كن.

پيامبر ص كنيز مرا فرا خواند، و از او پرسيد آيا چيزى كه شك و شبهه‌اى پيرامون عايشه برانگيزد هرگز ديده‌اى؟ كنيز گفت: به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرده است من هيچ كار خلافى از او نديده‌ام.

در اين هنگام پيامبر ص تصميم گرفت اين سخنان را با مردم در ميان بگذارد، بر سر منبر رفت و رو به مسلمانان كرد و گفت: اى گروه مسلمين! هر گاه مردى (منظورش عبد اللَّه بن ابى سلول بود) مرا در مورد خانواده‌ام كه جز پاكى از او نديده‌ام ناراحت كند اگر او را مجازات كنم معذورم؟! و همچنين اگر دامنه اين اتهام دامان مردى را بگيرد كه من هرگز بدى از او نديده‌ام تكليف چيست؟

" سعد بن معاذ انصارى" برخاست عرض كرد: تو حق دارى، اگر او از طايفه" اوس" باشد من گردنش را مى‌زنم (سعد بن معاذ بزرگ طايفه اوس بود) و اگر

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 14  صفحه : 389
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست