responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 14  صفحه : 388

قرعه مى‌افكند، قرعه به نام هر كس مى‌آمد او را با خود مى‌برد، در يكى از غزوات‌ [1] قرعه به نام من افتاد، من با پيامبر ص حركت كردم، و چون آيه حجاب نازل شده بود در هودجى پوشيده بودم، جنگ به پايان رسيد، و ما باز- گشتيم نزديك مدينه رسيديم، شب بود، من از لشكر گاه براى انجام حاجتى كمى دور شدم هنگامى كه بازگشتم متوجه شدم گردنبندى كه از مهره‌هاى يمانى داشتم پاره شده است به دنبال آن باز گشتم و معطل شدم هنگامى كه بازگشتم ديدم لشكر حركت كرده، و هودج مرا بر شتر گذارده‌اند و رفته‌اند در حالى كه گمان مى‌كرده‌اند من در آنم، زيرا زنان در آن زمان بر اثر كمبود غذا سبك جثه بودند بعلاوه من سن و سالى نداشتم، به هر حال در آنجا تك و تنها ماندم، و فكر كردم هنگامى كه به منزلگاه برسند و مرا نيابند به سراغ من باز مى‌گردند، شب را در آن بيابان ماندم.

اتفاقا صفوان يكى از افراد لشكر مسلمين كه او هم از لشكر گاه دور مانده بود شب در آن بيابان بود، به هنگام صبح مرا از دور ديد نزديك آمد هنگامى كه مرا شناخت بى آنكه يك كلمه با من سخن بگويد جز اينكه" إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌" را بر زبان جارى ساخت شتر خود را خواباند، و من بر آن سوار شدم او مهار ناقه را در دست داشت، تا به لشكرگاه رسيديم، اين منظره سبب شد كه گروهى درباره من شايعه‌پردازى كنند و خود را بدين سبب هلاك (و گرفتار مجازات الهى) سازند.

كسى كه بيش از همه به اين تهمت دامن مى‌زد،" عبد اللَّه بن ابى سلول" بود.

ما به مدينه رسيديم و اين شايعه در شهر پيچيد در حالى كه من هيچ از آن خبر نداشتم، در اين هنگام بيمار شدم، پيامبر ص به ديدن مى‌آمد ولى لطف‌


[1] جنگ بنى المصطلق در سال پنجم هجرت.

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 14  صفحه : 388
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست