نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 408
در اينكه نظر مشركان در اين گفتار به چه كسى بوده، مفسران گفتگوهاى مختلفى
دارند: از ابن عباس نقل شده كه او مردى بنام" بلعام" در مكه بود، شغلش
شمشيرسازى و اصلا نصرانى و اهل روم بود، و بعضى او را يك غلام رومى متعلق به
طايفه" بنى حضرم" بنام" يعيش" يا" عائش" دانستهاند
كه اسلام آورد و از ياران پيامبر شد.
بعضى ديگر اين سخن را اشاره به دو غلام نصرانى بنام" يسار" و"
جبر" دانستهاند كه داراى كتابى به زبان خودشان بودند و گهگاه آن را با صداى
بلند مىخواندند.
اين احتمال را نيز بعضى دادهاند كه منظور سلمان فارسى باشد، در حالى كه
مىدانيم سلمان در مدينه به حضور پيامبر ص آمد و اسلام را پذيرا شد، و اين گونه
تهمتهاى مشركان، مخصوصا با توجه به سوره نحل كه قسمت مهمى از آن مكى است، مربوط
به" مكه" بوده است.
به هر حال قرآن با يك پاسخ دندانشكن خط بطلان بر اين ادعاهاى بى پايه مىكشد و
مىگويد:
اينها توجه ندارند،" زبان كسى كه قرآن را به او نسبت مىدهند عجمى است،
در حالى كه اين قرآن به زبان عربى فصيح و آشكار نازل شده است" (لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا
لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ) [1] و [2]
[1] يلحدون از ماده" الحاد"
به معنى انحراف از حق به باطل است و گاهى به هر گونه انحراف نيز گفته مىشود، و در
اينجا اشاره به اين است كه افتراگران، تمايل داشتند كه قرآن را به بشرى نسبت دهند
و او را معلم پيامبر (ص) بخوانند.
[2] اعجام و عجمه در اصل به معنى
ابهام است و اعجمى به كسى گفته مىشود كه در بيان او نقصى باشد، خواه، عرب باشد يا
غير عرب، و از آنجا كه عربها اطلاعات ناقص از بيان غير داشتند، ديگران را عجم خطاب
مىكردند!.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 408