نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 33
غلط اين بوده
كه گمان مىكردند هر يك از انواع موجودات نياز به رب النوع مستقلى دارد كه آن نوع
را تربيت و رهبرى كند، گويا خدا را كافى براى تربيت اين انواع نمىدانستند!.
حتى براى
امورى همانند عشق، عقل، تجارت، جنگ و شكار ربالنوعى قائل بودند، از جمله يونانيان
دوازده خداى بزرگ (رب النوع) را پرستش مىكردند كه به پندار آنها بر فراز قله آلپ
بزم خدايى دائر ساخته، و هر يك مظهر يكى از صفات آدمى بودند!
[1] در" كلده" پايتخت كشور" آشور" رب النوع آب، رب
النوع ماه، رب النوع خورشيد و رب النوع زهره قائل بودند، و هر كدام را بنامى
مىناميدند، و ما فوق همه اينها" ماردوك" را رب الارباب ميشمردند.
در"
روم" نيز خدايان متعدد رواج داشت و بازار شرك و تعدد خدايان و ارباب انواع
شايد از همه جا داغتر بود.
آنها مجموع
خدايان را به دو دسته تقسيم مىكردند: خدايان خانوادگى و خدايان حكومت، كه مردم
زياد به آنها علاقه نشان نمىدادند (چرا كه دل خوشى از حكومتشان نداشتند!).
عده اين
خدايان فوق العاده زياد بود، زيرا هر يك از اين خدايان يك پست مخصوص داشت، و در
امور محدودى مداخله مىكرد، تا آنجا كه" در خانه" داراى خداى مخصوص بود!
بلكه پاشنه و آستانه خانه نيز هر يك ربالنوعى داشتند! به گفته يكى از مورخان جاى
تعجب نيست كه روميها 30 هزار خدا داشته باشند، آن چنان كه يكى از بزرگان آنها به
شوخى گفته بود تعداد خدايان كشور ما به حدى است كه در معابر و محافل فراوانتر از
افراد ملت مىباشند!