نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 522
جنگ تبوك بعد از آنكه رسول خدا 6 حركت كرد اين سه نفر تخلف
ورزيده و بعد از آنكه شنيدند آيهاى راجع به متخلفين نازل شده يقين كردند كه جهنمى
شدهاند، لا جرم خود را با طناب به ستونهاى مسجد بستند، و در همين حال بودند تا
رسول خدا 6 مراجعت فرمود و از احوال آنها جويا شد، خدمتش عرض شد: توبه كرده و
قسم خوردهاند كه تا رسول خدا 6 بدست خود بازشان نكند باز و آزاد نگردند.
حضرت هم فرمود: من نيز قسم مىخورم كه تا دستورى نرسد ايشان را باز
نمىكنم.
و چون جمله(عَسَى اللَّهُ
أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ) نازل گرديد رسول خدا 6
برخاست و نزديك ايشان رفت و طنابشان را باز نموده آزادشان ساخت، نامبردگان رفتند و
اموال خود را برداشته نزد رسول خدا 6 آوردند كه اين اموال را به كفاره اينكه از
تو تخلف كرديم صدقه بده. حضرت فرمود دستورى براى گرفتن اين اموال ندارم، اين بود
تا آيه(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ...)، نازل شد، و حضرت قبول كرد[742].
مؤلف: در اين معنا روايات ديگرى هست كه الدر المنثور[742] نقل كرده، و
در ميان آنها در اينكه اسامى اين چند نفر چه بوده اختلاف است، و آيه صدقه را نازل
در حق اموال همين سه نفر مىداند، و حال آنكه روايات بىشمارى كه در شان نزول آيه
صدقه وارد شده با اين حرف مخالف است.
[چند روايت در ذيل آيه مربوط به زكات]
و در همان كتاب است كه از ابى جعفر باقر (ع) روايت شده كه فرمود: اين
آيه در باره ابى لبابه نازل شده، و در اين روايت نفر دوم و سوم را اسم نبرده و سبب
نزول آن را هم داستان آن واقعهاى دانسته كه ميان ابى لبابه و بنى قريظه رخ داده،
و به ايشان اشاره كرده بود كه اگر به حكم پيغمبر تن در دهيد او فرمان اعدام همه
شما را مىدهد، (و وقتى فهميد خيانت كرده توبه كرد و اين آيه نازل شد)[742].
و در كافى به سند خود از عبد اللَّه بن سنان روايت كرده كه گفت: امام
صادق (ع) فرمود: وقتى آيه(خُذْ مِنْ
أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها) نازل شد- و البته نزولش در ماه رمضان اتفاق افتاد- حضرت دستور داد
مناديش در ميان مردم ندا در دهد كه:
خداوند زكات را بر شما واجب كرده است، هم چنان كه نماز را واجب كرده،
و از همان موقع زكات در طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند و گندم و جو و خرما و
كشمش واجب گرديد. منادى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 522