و در كافى به
سند خود از ابى بصير از امام ابى عبد اللَّه (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى در
معناى(وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ
بِالْبَيِّناتِ ) فرمود: مقصود از ايشان قوم لوط است كه ائتفكت
عليهم يعنى زمين برايشان زير و رو شد، و پائين و بالا گرديد[2] و در تهذيب به سند خود از صفوان بن
مهران آورده كه گفت: به امام صادق (ع) عرض كردم زن مسلمان نزد من مىآيد، او مرا
به شغلم (چارپادار) مىشناسد و من او را به مسلمانى مىشناسم، و او محرمى ندارد،
آيا او را حمل بكنم؟ فرمود: عيب ندارد، حمل كن، زيرا مؤمن براى زن مؤمن محرم است،
آن گاه اين آيه را تلاوت نمود:(وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ
الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ)[3].
مؤلف: اين
روايت را عياشى در تفسير خود از صفوان جمال از آن حضرت نقل كرده[4].
[رواياتى
در مورد خشنودى و رضاى الهى در ذيل جمله:(وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ
أَكْبَرُ)]
و در تفسير
عياشى از ثوير از على بن الحسين (ع) روايت شده كه فرمود:
وقتى اهل
بهشت وارد بهشت شده و ولى خدا به جنات و قصرهاى خود درآيد و هر مؤمنى بر اريكه
(تخت) خود تكيه زند، خدمتگزارانش به دورش حلقه مىزنند، و شاخههاى پر ميوه، خود
را به طرفش خم مىكنند و در پيرامونش چشمهسارها جوشيدن مىگيرد و از چشم اندازش
نهرها به جريان مىافتد و برايش بساطها گسترده مىگردد و پشتىها برايش مىگذارند
و هر چه را كه بخواهد و اشتها كند قبل از آنكه به زبان آورد خدامش برايش حاضر
مىسازند و برايش حور العين از جنان بيرون مىآيند و بندگان خدا آنچه كه خدا
بخواهد در اين حالت و در اين تنعم بسر مىبرند.
تا آنكه
پروردگار جبار براى آنان تجلى نموده مىفرمايد: اى اولياء و اى اهل طاعت من! و اى
ساكنان بهشت من كه در جوار من منزل گرفتهايد! ميل داريد به شما از كرامتى بالاتر
از آنچه داريد خبر دهم؟ عرض مىكنند: پروردگارا آن چيست كه از اين بهشت كه هر چه
بخواهيم در آن مىيابيم بهتر و بالاتر است؟.
بار ديگر
همان پرسش تكرار مىشود و عرض مىكنند: پروردگارا، بله، آن كدام خير مىباشد كه
بهتر از اين بهشت است؟ خداى تعالى فرمايد: رضايت من از شما و دوستى من