responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 344

گنجينه‌داران را به سنگى كه با آتش جهنم آن چنان سرخ شده باشد كه وقتى بر سر پستان ايشان بگذارند از غضروف كتف آنان سر درآورد، و اگر بر غضروف كتف ايشان بگذارند از سر پستانها بيرون آيد پس بلرزه درآيند.

آن گاه از آن جمعيت رو برگردانيد و به كنارى رفت و نشست، من بدنبالش رفته نزدش نشستم، و هيچ معرفتى در حق وى نداشتم و نمى‌دانستم كيست، گفتم خيال مى‌كنم اين مردم از گفتار تو ناراحت شدند؟ گفت: اينان نمى‌فهمند، خليلم به من فرمود- پرسيدم خليل شما كيست؟ فرمود: نبى اكرم- اى ابا ذر! آيا اين كوه احد را مى‌بينى؟ گفتم: آرى. گفت: من دوست ندارم كه بقدر اين احد طلا داشته باشم و همه را خرج كنم، من دوست ندارم كه بيش از سه دينار پول داشته باشم اين مردم نمى‌فهمند كه آنچه را جمع مى‌كنند در دنيا مى‌ماند، و به خدا سوگند من هرگز نه طمعى به دنياى آنان دارم و نه به دين ايشان، نه از دنياى ايشان درخواستى مى‌كنم و نه در امر دين نظريه‌اى مى‌خواهم، تا خداى عز و جل را ملاقات كنم‌[1].

و در تاريخ طبرى از شعيب از سيف از محمد بن عوف از عكرمه از ابن عباس روايت شده كه گفت: وقتى ابو ذر وارد بر عثمان شد، كعب الاحبار هم نزد عثمان نشسته بود، ابو ذر به عثمان گفت: شما از مردم تنها به اين مقدار راضى نشويد كه يكديگر را اذيت نكنند بلكه بايد وادار كنيد مردم را علاوه بر اين، از يكديگر دستگيرى نيز بكنند، حتى از مؤدى زكات اكتفاء به دادن زكاتش نكنيد، بلكه زكات دهنده بايد علاوه بر زكات به همسايگان و برادران نيز احسان نموده و صله ارحام هم بكنند.

كعب الاحبار گفت: كسى كه واجبش را پرداخت ديگر چيزى بر او نيست، ابو ذر عصاى سركجى كه همراه داشت برداشته و بر سر كعب كوبيد، ضربت ابو ذر سر كعب را شكست، عثمان خواهش كرد كه از ابو ذر بگذرد، او نيز درگذشت. آن گاه عثمان به ابى ذر گفت: از خدا بترس و دست و زبان را نگهدار، عثمان از اين نظر گفت دست و زبانت را نگهدار كه ابو ذر وقتى كعب را بزد به او گفت: اى يهودى زاده تو را چه به اين حرفها؟![2]

[بررسى موضع ابو ذر و بيان اينكه گفتار او نتيجه اجتهادش نبوده بلكه ماخوذ از رسول اللَّه 6 بوده است‌]

مؤلف: داستانهاى ابو ذر و اختلافى كه وى با عثمان و معاويه داشت معروف و همه در كتب تاريخ مضبوط است، و دقت در احاديثى كه از وى نقل شده و در آنچه كه او به معاويه گفت، و همچنين برخوردش با عثمان و كعب، همه دلالت بر اين دارد كه او از آيه شريفه آن‌


[1] الدر المنثور ج 3 ص 234

[2] تاريخ طبرى ج 4 ص 284

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 344
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست