نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 340
سومى سه خدا است.
طائفهاى ديگر گفتهاند: او خود خدا است.
آن گاه اضافه
فرمود: و اما اين كه فرموده(اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ
رُهْبانَهُمْ أَرْباباً) از اين رو بوده كه يهوديان و مسيحيان گوش به
حرف احبار و رهبان خود مىدادند، و آنها را كوركورانه اطاعت نموده و گفتههاى
ايشان را مانند وحى منزل دانسته و با آن معامله دين مىكردند و آنچه اصلا به يادش
نبودند اوامر خداى تعالى و كتابهاى آسمانى او و پيغمبران او بود كه بكلى پشت سر
انداختند، پس در حقيقت بجاى اينكه خدا را رب خود بدانند احبار و رهبان را ارباب
خود گرفتند ...[1] و در
تفسير برهان از مجمع البيان نقل كرده كه گفته ثعلبى به سند خود از عدى بن حاتم
روايت كرد كه گفت: من (وقتى براى اولين بار) شرفياب حضور رسول خدا 6 شدم صليبى
بگردنم آويزان بود، حضرت فرمود: عدى! آن چيزى كه به گردنت آويختهاى دور بينداز[2].
[چند روايت
در ذيل جمله:(لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) و تفسير
آن به ظهور حضرت مهدى (ع)]
و در تفسير
برهان از صدوق نقل كرده كه وى به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: امام
صادق (ع) در تفسير آيه(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ
دِينِ الْحَقِّ ...) فرمود: به خدا سوگند هنوز تاويل اين آيه نازل
نشده و نخواهد شد تا آنكه قائم (ع) خروج كند، وقتى او خروج كرد ديگر هيچ كافر به
خدا و منكر امامى باقى نمىماند مگر اينكه از خروج آن جناب ناراحت مىشود (زيرا آن
جناب عرصه را بر آنان چنان تنگ مىگيرد كه راه گريزى نمىيابند) حتى اگر كافرى در
دل سنگى پنهان شود، آن سنگ مىگويد: اى مؤمن! در دل من كافرى پنهان است مرا بشكن و
او را به قتل برسان[3].
مؤلف: نظير اين
روايت را عياشى[4] از ابى
المقدام از ابى جعفر (ع) و نيز از سماعه از امام صادق (ع) نقل كرده و همچنين
طبرسى[5] مثل آن را
از ابى جعفر (ع) روايت كرده است. در تفسير قمى آمده كه اين آيه در باره قائم آل
محمد (ع) نازل شده،[6] و معناى
اينكه در باره آن جناب نازل شده اين است كه خروج آن