نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 208
بوسيله آيه(وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً
كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً) نسخ شده
است صحيح نيست[1].
و سادسا به
دست آمد كه اين آيه پناه دادن به پناهخواهان را وقتى واجب كرده كه مقصود از
پناهنده شدن، مسلمان شدن و يا چيزى باشد كه نفعش عايد اسلام گردد، و اما اگر چنين
غرضى در كار نباشد آيه شريفه به هيچ وجه دلالت ندارد كه به چنين كسى بايد پناه
داد، و اين شخص مشمول آيات سابق است كه دستور تشديد را داده است.
و سابعا
اينكه جمله(ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ) با اينكه جمله(فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ) بدون آن مقصود را مىرساند براى اين آورده شد
كه بر كمال عنايت بر باز شدن راه هدايت به روى مردم دلالت كند، و بفهماند كه اسلام
تا چه اندازه خواسته است حريت مردم را در زندگى و كارهاى حياتى آنان حفظ كند. آرى،
اسلام از بكار بردن كلماتى نظير بايد چنين شود و خدا چنين
خواسته اغماض كرده تا مردم اگر هلاك مىشوند و اگر به راه زندگى مىافتند در
هر دو حال اختيارشان بعد از فهميدن و تمام شدن حجت باشد، و ديگر بعد از آمدن
انبياء بشر بر خدا حجتى نداشته باشد.
[پذيرش دين
حق بايد با اختيار باشد و در اصول اعتقادى بايد علم يقينى حاصل شود]
و ثامنا
اينكه- بطورى كه ديگران هم گفتهاند- آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه اعتقاد به اصل
دين بايد به حد علم يقينى برسد و اگر به اين حد نرسد يعنى اعتقادى آميخته با شك و
ريب باشد كافى نيست، هر چند به حد ظن راجح رسيده باشد،[2]
به شهادت اينكه خداى تعالى در چند جاى قرآن از پيروى ظن مذمت نموده به پيروى علم
سفارش كرده، و از آن جمله فرموده است:(وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ
عِلْمٌ)[3] و نيز
فرموده:(إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا
يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً)[4] و نيز
فرموده:(ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا
يَخْرُصُونَ)[5] و اگر در
اصول اعتقادى دين مظنه و تقليد كافى بود ديگر جا نداشت در آيه مورد بحث دستور دهد
پناهخواهان را پناه دهند تا اصول دين و معارف آن را به عقل خود درك كنند، زيرا
براى مسلمان شدن ايشان راه ديگرى كه عبارتست از تقليد وجود داشت، پس معلوم مىشود
تقليد
[1] تفسير المنار ج 10 ص 178 و تفسير كشاف ج 2 ص 249