و از اين
قبيل ابيات در قصائد مشهور آن جناب و وصيتها و خطبههايش آن قدر زياد است كه اگر
بخواهيم همه را در اينجا نقل كنيم كتاب طولانى مىشود.[2]
و عمده دليل كسانى كه مىگويند ابو طالب اسلام نياورده بعضى از رواياتى است كه از
طريق عامه در اين باره نقل شده، و در قبال آن روايات اجماع اهل بيت (ع) و بعضى از
روايات ديگر از طريق خود عامه و اشعارى كه از آن جناب نقل شده همه دلالت بر اسلام
وى دارند، تا ببينى اشخاص كدام يك از اين دو قول را اختيار نموده و كدام يك از اين
دو دليل را ترجيح دهند.
[دو روايت
در مورد عالم ذر، در ذيل جمله: (وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا
عَنْهُ ...) ]
و در تفسير
عياشى از خالد از ابى عبد اللَّه (ع) روايت شده كه فرمود: اگر مشركين به دنيا
برگردند باز همان شرك را از سر خواهند گرفت، براى اينكه اينها در اصل ملعونند.[3] و در همان كتاب از عثمان بن عيسى
از بعضى از اصحابش از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: خداى تعالى به آب فرمود
گوارا و شيرين شو تا از تو بهشتم و بندگان صالحم را خلق كنم، و نيز به آب فرمود:
شور و تلخ شو تا از تو آتشم و اهل معصيتم را بيافرينم. آن گاه اين دو آب را با خاك
بياميخت و با دست راست خود قبضهاى از آن برگرفته مخلوقاتى به ريزى ذره بيافريد،
آن گاه از خود آنها عليه خودشان گواهى خواست كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آيا
اطاعتم بر شما واجب نيست؟ گفتند چرا.
آن گاه به
آتش فرمود: آتش شو، ناگهان آتشى افروخته شد، به آن ذرات فرمود: در آتش
[1] وصيت مىكنم به يارى پيغمبر نيك محضر، پسرم على را و شيخ قوم
عباس را و شير حمايت كننده حمزه را و جعفر را كه از وى در سختى دفاع كنند، مادرم و
آنچه زائيده، فداى شما باد، در يارى احمد در مقابل مردم سپرهايى باشيد.