نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 430
اگر خدا مىخواست شرك
نمىآوردند، ما ترا نگهبان نكردهايم و عهدهدار امور ايشان نيستى (107).
شما مؤمنان
به آنان كه غير خدا را مىخوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنها از روى دشمنى و نادانى
خدا را دشنام گويند، ما بدينسان براى هر امتى عملشان را بياراستيم و عاقبت بازگشت
آنان به سوى پروردگارشان است، و او از اعمالى كه مىكردهاند خبرشان مىدهد (108).
به خدا
قسمهاى مؤكد خوردهاند كه اگر معجزهاى به سوى آنان بيايد بدان ايمان آورند، بگو
معجزهها فقط نزد خدا است شما چه مىدانيد كه چون معجزهاى بيايد ايمان نمىآورند
(109).
دلها و
ديدههايشان را دگرگون مىكنيم، همانطور كه نخستين بار ايمان نياوردند و در
طغيانشان رهايشان مىكنيم تا كوردل بمانند (110).
اگر فرشتگان
را برايشان نازل مىكرديم و مردگان با ايشان سخن مىگفتند و همه چيزها را گروه
گروه نزد ايشان جمع مىآورديم بدان ايمان آور نبودند مگر آنكه خدا بخواهد، ولى
بيشترشان نمىدانند (111).
بدينگونه هر
پيغمبرى را دشمنى نهاديم از ديونهادان انس و جن كه براى فريب، گفتار آراسته به
يكديگر القا مىكنند، اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند پس ايشان را با
چيزهايى كه مىسازند واگذار (112).
و هم براى
اينكه قلوب كسانى كه به آخرت ايمان ندارند به آن (گفتار آراسته) مايل شود و آن را
بپسندد و تا اينان نيز در آن عاقبت بد كه اهريمنان را است، در افتند (113).
بيان آيات
اتصال اين
آيات به ما قبل خود واضح است و احتياجى به توضيح ندارد، و مانند آيات قبل راجع به
توحيد است.
(اتَّبِعْ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ
الْمُشْرِكِينَ) در اين آيه رسول خدا 6 را امر مىكند به اينكه پيروى
كند آنچه را كه از توحيد و اصول شرايع دين به وى وحى شده است، بدون اينكه در اين
راه چيزى را جلوگير خود بداند، و در باره استكبار مشركين و خاضع نشدنشان در برابر
كلمه حق و اعراضشان از دعوت دين ملاحظهاى بكند.
كلمه
من ربك كه مزيد اختصاص را مىرساند مشعر است بر اينكه رسول خدا 6 مورد
عنايت خاصه الهى بوده، ولى از آنجايى كه قبل از جمله(وَ
أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ) قرار گرفته ممكن است انسان را به اين توهم
بيندازد كه معنايش اين است كه تو وحى را پيروى و پروردگارت را عبادت بكن
بگذار مشركين سرگرم پرستش بتهاى خود
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 430