responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 392

[مراد از افتراء زدن به دروغ بر خدا در:(مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً)]

غرض از ايراد آن به صورت سؤال اين است كه مطلب را به عقل خود مرتكبين آن واگذار نموده و از عقل سليم، انصاف بخواهد. گويا خواسته است بفرمايد: اى رسول گرامى من! تو به اين مردم بگو كه مساله خضوع در برابر حق اختصاص به كسى ندارد، من و شما ناگزيريم از اينكه در برابر آن خاضع شده و از قبول آن استكبار نكنيم، و با ارتكاب عملى كه شديدترين و زشت‌ترين مراتب ظلم را دارا است نسبت به حق تعالى استكبار نورزيم، و آن عمل همانا ظلم بر خود خداى تعالى است، خود انصاف دهيد آيا جايز است كه شما به دروغ بر خداى تعالى افترا بسته براى او شركايى اتخاذ كنيد و همانها را شفيع قرار دهيد؟ آيا اگر من از پيش پروردگار عالم رسالت نداشته باشم جايز است كه ادعاى نبوت كرده و بگويم به من وحى مى‌رسد ؟ آيا كسى مى‌تواند بگويد: بزودى من نيز مانند آنچه خدا نازل كرده نازل مى‌كنم و با گفتن چنين سخنى حكم خدا را به مسخره گرفته و آيات او را استهزا كند؟

ناگزير هر شنونده‌اى كه داراى عقل سليم باشد در اين سه سؤال به حق اعتراف مى‌كند.

پس معلوم شد كه سؤالى كردن مطلب بهتر طرف را به انقياد درمى‌آورد، و زودتر نبوت مورد ادعا را مى‌پذيرد، چون وقتى بنا را بر اين گذاشتند كه ديگر بى جهت به خدا افترا نبندند و به وى شرك نورزند، و ديگر آنهايى كه مى‌گفتند:(سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ) از اينگونه سخنان مسخره‌آميز اجتناب ورزيد، و پيغمبر اكرم هم سرگرم انجام وظيفه نبوت خود باشد قطعا نبوتش بدون معارض خواهد شد.

در اينجا افترا بر خدا كه يكى از ظلمهاى مذكور در آيه است اعم از ادعاى دروغى وحى و نبوت است كه دومى آن ظلمها مى‌باشد، و لذا بعضى از مفسرين گفته‌اند: ذكر دومى در اين آيه، ذكر خاص است بعد از عام، و با اينكه افتراء بر خدا ادعاى دروغى نبوت را هم شامل مى‌شود اگر آن را نيز ذكر كرده براى اين است كه عظمت آن و اعتناى به امر آن را برساند. و ليكن گر چه افتراء بر خداى تعالى ادعاى دروغى نبوت را هم در برمى‌گيرد، اما در اينجا مقصود از آن همان شرك به خداى سبحان است، و اگر تصريح به آن نكرد تا احتمال ذكر خاص بعد از عام پيش نيايد براى اين بود كه گفتيم مى‌خواست از خود مردم و مشركين انصاف بخواهد، و عصبيت جاهليت آنان را تحريك نكرده و داعى نخوت و استكبارشان را بيدار نكرده باشد.

پس مقصود از اينكه فرمود:(مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً) غير آن چيزى است كه از جمله‌(أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ) اراده شده، هر چند به ظاهر يكى از آن دو عام و ديگرى خاص به نظر برسد، به دليل اينكه در ذيل آيه تنها سؤال از مشركين و تهديد آنان را به‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 392
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست