نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 234
اين آيه روال و سياقى
كه دارد و قرائنى كه همراه آن است، بهترين شاهد است بر اينكه پدر او كه اينجا دعا
در حقش مىكند، غير آن شخصى است كه در آيه مورد بحث، از آن نيز به پدر تعبير كرده
و اسمش را آزر خوانده است. چرا كه آيات مورد بحث، صريح در اين معنا
است كه استغفار ابراهيم جهت شخص نامبرده صرفا به منظور وفاى به عهد بوده، و وقتى
متوجه شد كه وى دشمن خدا است، از او تبرى و بيزارى جسته است، با اين حال چطور ممكن
است در آخر عمر و در آخرين دعائى كه كرده بار ديگر از تبرى قبليش چشم پوشيده و
برايش طلب مغفرت كرده باشد؟. پس معلوم مىشود آزر پدر صلبيش كه او را و مادرش را
در اين آيه دعا كرده است، نيست.
[آزر، پدر
صلبى و حقيقى ابراهيم 7 نبوده است]
يكى از
لطايفى كه در اين آيه است و شاهد بر مدعاى ما است، اين است كه در آيه مزبور از پدر
و مادر خود به كلمه والدى كه جز بر پدر و مادر صلبى اطلاق نمىشود،
تعبير كرده و در آيه مورد بحث كلمه أب را به كار برده است، كه به غير
پدر هم اطلاق مىشود، و همچنين در ساير آياتى كه اسم آزر برده شده از او به
أب تعبير كرده است، و اين كلمه همانطورى كه گفتيم به غير پدر از قبيل جد و
عمو و كسانى ديگر نيز اطلاق مىشود، از آن جمله در خود قرآن از ابراهيم كه جد
يعقوب است و همچنين از اسماعيل كه عموى او است به پدر تعبير كرده و مىفرمايد:(أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما
تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ
وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)[1]. و نيز آنجا كه كلام
يوسف را حكايت مىكند چنين مىفرمايد:(وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي
إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ)[2] با اينكه
اسحاق جد يوسف، و ابراهيم جد پدر او است.
پس به خوبى
روشن گرديد كه آزر پدر حقيقى ابراهيم نبوده و ناچار در او عنوانى بوده است كه به
خاطر آن عنوان او را پدر خطاب كرده است، چون در لغت، بعضى از اوصاف و عناوين وجود
دارد كه مصحح اطلاق پدر بر دارنده آن است، از آن جمله جد، عمو، پدرزن و هر كسى است
كه زمام امور آدمى را در دست دارد و هر كسى كه بزرگ و فرمانرواى قوم است. و اين گونه
اطلاقات مجازى منحصر در لغت عرب نيست، بلكه ساير زبانها نيز نمونه آن را داشته و
[1] بلكه آيا حاضر بوديد وقتى كه مردن يعقوب فرا رسيد وقتى كه به
پسران خود گفت: پس از من چه چيز را مىپرستيد؟ گفتند: خداى تو و خداى پدرانت
ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را مىپرستيم در حالى كه خدايى يگانه است و ما به وى
تسليم شدهايم. سوره بقره آيه 133
[2] و از آيين پدرانم ابراهيم خليل و اسحاق و يعقوب پيروى كردم.
سوره يوسف آيه 38
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 234