نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 190
منظورش اين بوده است
كه سختترين گرفتارىها را يادآور شود، و گرفتارى در مسافرت زمينى و دريايى در نظر
مردم سختترين و معروفترين گرفتارىها است.
(تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً)- بطورى كه راغب در مفردات گفته
تضرع به معناى اظهار ضراعت و درماندگى است[1]
به همين جهت در مقابل آن، خفية را به كار برده كه معناى پوشيدگى است.
بنا بر اين، تضرع در دعا عبارت است از اظهار و علنى ساختن آن، و خفيه در آن عبارت
است از اخفا و نهان داشتن آن.
آرى وقتى
مصيبتى به انسان مىرسد، نخست در خفا و به طور مناجات، نجات خود را از خداوند
مىطلبد، و آن گاه كه دعاى نهانى اثر نكرد و مصيبت رو به شدت گذاشت و آثار نوميدى
و انقطاع از اسباب هم كم كم نمايان شد، آن وقت است كه ديگر ملاحظه اطرافيان خود را
نكرده و از اينكه مردم به ذلت و درماندگيش پى مىبرند، پروا ننموده و علنا گريه و
زارى را سر مىدهد.
پس
كلمه تضرع و خفيه مطلب را از جهتى ديگر نيز تعميم مىدهد
و آن همان كوچكى و بزرگى مصيبت است. روى اين حساب معناى آيه اين است كه: خداى
تعالى نجات دهنده از هر مصيبت و گرفتارى است، چه زمينى و چه دريايى، چه كوچك و چه
بزرگ.
(لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ)- اين جمله
اشاره است به اينكه انسان در چنين حالتى كه خداى را براى رفع گرفتارىهاى خود،
مىخواند، اين وعده را هم مىدهد كه اگر نجاتش داد او را شكرگزارى نموده، و ديگر
پيرامون كفران نعمتش نگردد.
[ريشه فطرى
توجه انسان به خدا و وعده شكر و طاعت دادن او به هنگام گرفتارىهاى شديد]
و اين وعده
يك ريشه اساسى در نهاد آدمى دارد، چون به طور كلى عادت جارى افراد انسان، حتى در
بين خودشان هم همين است كه وقتى دربدرىها و مصائب او را احاطه كرد، و ناملايمات
پشت او را خم نمود، يا فقر و فلاكت او را به تنگ آورد، و يا دشمنى از پايش در
آورد، و ناچار دست به دامان صاحب قدرتى زد كه ميتواند او را نجات دهد، آن صاحب
قدرت را به وعدهاى كه باعث خشنوديش شود، دلخوش مىسازد، و به همين وسيله تصميم او
را محكمتر و حس فتوتش را بيدارتر مىكند، يا وعده مىدهد كه از اين به بعد
ثناخوانيش كند، يا اميدوارش مىكند به اينكه مالى در عوض به او بدهد، يا اطاعتش را
گردن نهد، يا به نحو ديگرى وفادارى كند. به هر حال چنين ارتكازى در نهاد آدمى هست،
و اين ارتكاز و عادت از