نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 154
و در مجمع البيان در
ذيل آيه شريفه(وَ أَنْذِرْ
بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ ...)
مىگويد: امام صادق (ع) در تفسير اين آيه فرموده: معناى اين آيه اين است كه: اى
محمد! به وسيله قرآن كسانى را كه برخورد با پروردگار خود هراسانند انذار نموده و
آنان را به آنچه در نزد خدا است ترغيب كن، زيرا قرآن وسيله شفاعت است و شفاعتش هم
در حق آنان پذيرفته است.[1] مؤلف:
ظاهر اين حديث چنين حكم مىكند كه ضمير من دونه به قرآن برميگردد و
صحيح هم هست، الا اينكه سابقه ندارد كه در قرآن از خود قرآن به ولى
تعبير شده باشد، همانطورى كه به امام تعبير شده است.
[رواياتى
پيرامون در خواست اشراف و اغنياء از پيامبر 6 كه فقرا را از خود دور كند، و نهى
خداوند از اين عمل]
در كتاب الدر
المنثور است كه احمد، ابن جرير، ابن ابى حاتم، طبرانى، ابو الشيخ، ابن مردويه و
ابو نعيم در كتاب حليه خود از عبد اللَّه بن مسعود روايت كردهاند كه گفته است:
عدهاى از
قريش روزى به رسول اللَّه 6 برخوردند و ديدند كه صهيب، عمار، ياسر، بلال و خباب
و امثال آنان در خدمت اويند. گفتند: اى محمد! آيا به خاطر چنين مردم تهيدستى از
قوم خود بريدى؟ و آيا خداوند اين همه اعيان و اشراف و مردمان محترم را گذاشته و
اين مشت مردم تهيدست را برترى داد؟ و راستى ما بايد تابع چنين مردمى بشويم؟ آيا
چنين چيزى معقول است؟ تو اگر مىخواهى ما پيرويت كنيم ناچار بايد اينگونه اشخاص را
از خود دور سازى. بعيد نيست كه اگر چنين كارى كنى ما دورت را بگيريم. در پاسخ آنها
اين آيه نازل شد:(وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا
إِلى رَبِّهِمْ)[2].
مؤلف: اين
روايت را صاحب مجمع البيان هم از ثعلبى به سند خود از عبد اللَّه بن مسعود، به طور
اختصار نقل نموده است.[3] و نيز در
كتاب الدر المنثور است كه: ابن جرير و ابن منذر از عكرمه نقل كردهاند كه گفت:
عتبة بن ربيعه و شيبة بن ربيعه و قرظة بن عبد عمرو بن نوفل و حارث بن عامر بن نوفل
و مطعم بن عدى بن خيار بن نوفل و عدهاى ديگر از اشراف و اعيان كفار بنى عبد مناف،
به نزد حضرت ابى طالب (ع) رفته و گفتند: اگر برادرزادهات اين يك مشت مردم فقيرى
را كه خدمتكاران و بردگان ما هستند، از خود دور مىكرد، ما بهتر و بيشتر احترامش
نموده و سر در طاعتش مىنهاديم، و اگر اين جهت نبود، ما خيلى زودتر از اين پيروى و
تصديقش