اين آيات به
ضميمه آيه اولى دلالت دارند بر اينكه اين امور، تا خدا خدايى كند باقى خواهند بود،
و نابودى و هلاك برايشان نيست. و وقتى آيه(كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ
إِلَّا وَجْهَهُ)[2] را هم ضميمه
اين آيات كنيم، نتيجه مىدهد كه همه آن امور وجه خداى سبحانند، و به عبارت ديگر،
همه آنها در جهت خداوند قرار داشته و از گزند حوادث و از نابودى مصونند.
و ثانيا:
چيزهايى كه بنده، از خداى خود انتظار دارد نيز وجه خدا است، مانند فضل و رحمت و
رضوان، زيرا خداى تعالى از طرفى مىفرمايد:(يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ
رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً)[3] و نيز
مىفرمايد:(ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ)[4] و نيز مىفرمايد:(وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ)[5] و از طرفى
همه اينها را وجه خداى ناميده و مىفرمايد:(إِلَّا
ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ)[6].
(ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ
شَيْءٍ) حساب عبارت است از استعمال عدد و جمع و تفريق آن، و چون
تزكيه اعمال بندگان و معدلگيرى آن براى دادن پاداش، عادتا از استعمال عدد و جمع و
تفريق خالى نيست، از اين جهت خود اين معدلگيرى، حساب اعمال ناميده شده است، و از
آنجايى كه رسيدن به حساب اعمال بندگان براى دادن كيفر و پاداش است، و كيفر و پاداش
هم از ناحيه خداى سبحان است، از اين رو قرآن كريم اين حساب را به عهده خداى تعالى
دانسته و مىفرمايد:(إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّي)[7] و نيز مىفرمايد:(ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ)[8] و اگر در
آيه(إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً)[9] مانند آيات قبل،
خداى را محكوم و عهدهدار حساب ندانسته و بر عكس، هر چيزى را محكوم و تحت نظر
خداوند دانسته براى اين بوده است كه خواسته قدرت و سلطنتى را كه خداوند بر هر چيز
دارد برساند.
[1] هيچ چيزى نيست مگر اينكه خزينههاى آن نزد ما است. سوره حجر
آيه 21
[2] هر چيزى نابود شدنى است مگر وجه او. سوره قصص آيه 88
[3] از پروردگار خود فضل و رضوان طلب مىكنند. سوره مائده آيه 3