نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 507
تاريخ نيز گفتار ما را تصديق مىكند.
اينجاست كه
بعد از بيانات گذشته مىتوانيم حرف خود را پوست كنده بزنيم و بگوئيم روش اسلام در
باره بردهگيرى صحيح و روش ديگران غلط بوده است، براى اينكه در شريعت فطرت، اولين
حق مشروع هر مجتمعى سلب حريت از دشمن جامعه خويش است، و به عبارت ديگر هر جامعهاى
هر گونه آزادى را از دشمن كه در صدد بر آمده زندگى آن جامعه را بكلى تباه سازد
مالك است و حق دارد هر گونه آزادى اراده و عمل را از دشمن جانى خود تملك كند و
بگيرد، يا اينكه او را بكلى از صفحه روزگار بر اندازد يا زندهاش گذارد و تملكش
نمايد، و هم چنين نسبت به دشمن دين و سنن و قوانين جاريهاش مىتواند جلو
قانونشكنى و آزادى عملش را بگيرد، و اختيار دارد كه او را به جان و يا مال و يا
غير آن مجازات نمايد، يقينا هيچ انسان عاقلى بخود اجازه نمىدهد كه از حريت و
آزادى دشمنى كه نه براى حيات مجتمع او وقعى قائل است و نه با او در حفظ مجتمعش
برادرى و تشريك مساعى مىنمايد و نه از تباه ساختن مجتمعش پروا داشته و در مواقع
خطر به خودش واميگذارد طرفدارى نمايد، و آيا از آزادى چنين دشمنى طرفدارى كردن و
هم وظيفه فطرى حفظ اجتماع را انجام دادن جمع صريح بين دو متناقض و سفاهت و ديوانگى
نيست؟ يقينا خواهيد گفت چرا.
بنا بر اين
از مطالبى كه گفتيم روشن شد كه: اولا بنا گذاشتن بر آزادى انسان به طور مطلق، امرى
است كه صريحا مخالف حق فطرى و مشروع انسان است، آنهم حقى كه نسبت به ساير حقوق
مشروع و فطرى انسان اولويت دارد. و ثانيا آن بردهگيرى كه اسلام معتبرش دانسته حقى
است كه با قوانين فطرت مطابقت دارد، و آن عبارت است از بردهگيرى دشمنان دين و
محاربين با مجتمع اسلامى، چنين كسانى از حريت عمل محروم شده به حكم اجبار به داخل
مجتمع اسلامى جلب و در زى بردگان در خواهند آمد، و آن قدر در آن مجتمع خواهند زيست
تا آنكه بر اساس تربيت صالح دينى تربيت يافته تدريجا آزاد و به مجتمع احرار ملحق
شوند، علاوه بر اينكه زمامدار مسلمين حق دارد كه اگر براى مجتمع دينى مصلحت بداند
تمامى بردگان را تا آخرين نفر آزاد نموده يا در حق آنها رفتار ديگرى كه منافى با
احكام الهى نباشد معمول دارد، و حال آنكه اگر اين بردگان به بردگى مسلمين در
نيامده بودند يقينا نه اينطور سالم و محترم مىزيستند و نه نعمت دين و تربيت دينى
كه اعظم نعمتهاست نصيبشان ميشد.
[سر انجام
داستان الغاء بردگى، ادامه برده گيرى در اشكال مختلف و با شدت بيشتر، در قرن بيستم
و توسط مدعيان آزادى و حقوق بشر بوده است!]
11- داستان
بر انداختن بردهگيرى به كجا انجاميد؟: دولتهاى بزرگ دنيا در كنفرانس بروكسل
قرارى صادر كردند مبنى بر منع اكيد خريد و فروش برده، و نتيجه قرار مزبور اين شد
كه غلامان و كنيزان هر كجا بودند آزاد گردند و ديگر مثل سابق بردگان براى عرضه به
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 507