نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 641
است كه بعضى از مفسرين داده و گفتهاند: آيه با
اشعريهاى اهل يمن بهتر انطباق دارد تا با رزمندگان با مرتدين، اين چه حرفى است؟
آيه شريفه عام است و شامل هر كسى كه دين را يارى كند مىشود، هر كسى كه متصف به
مضمون آيه باشد، چه نخبگان از مسلمانان زمان رسول خدا 6 و چه هر مؤمن ديگرى كه
بعدا آمده و اين نظريه با همه اخبارى كه در اين باب هست، مىسازد، مثل آن خبرى كه
دلالت دارد بر اينكه قوم نامبرده در آيه شريفه، سلمان و قوم او است- هر چند كه اين
خبر ضعيف است- و خبرى كه دلالت مىكند بر اينكه منظور ابو موساى اشعرى و قوم او
است و خبرى كه مىگويد: منظور از آن قوم، ابو بكر و صحابه او است، بله تنها خبرى
را كه شامل نمىشود آن خبرى است كه مىگويد: منظور على (ع) است، براى اينكه لفظ
آيه با اين حديث انطباق ندارد، آيه شريفه صاحب آن اوصاف را قوم دانسته و على فرد
واحدى است نه قوم.[1]
[رد سخن
مفسرى كه گفته است آيه شريفه عام است و اختصاصى به قومى خاص ندارد]
اين بود حاصل
كلام آن مفسر و ارتكاب چنين افراط منشاى جز اين نداشته كه او با كلام خداى تعالى
در اوصاف نيكى كه براى قوم مورد بحث ذكر كرده معامله شعرى كرده كه مبنا و اساس آن
مدح ممدوح به هر چيزى است كه به خيال شاعر در آيد، حال تا ببينى خيال شاعر چه
اندازه جولان داشته باشد، شاعر كارى به صدق و كذب مطلب ندارد ولى آيا قرآن كريم
شعر است؟ با اينكه خداى عز و جل در باره كلام خود فرموده:(وَ مَنْ
أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا)[2] و يا معامله
كلام متعارفى كرده كه معمول در بين خود ما است كه گوينده در القاى كلام خود جز بر
فهم شنوندهها كه اساس آن بر تسامح و سهلانگارى است اعتماد نمىكند و هر جا كه به
وى ايراد بگيرند به همين مسامحه در تعبير اعتذار مىجويد، در حالى كه خداى تعالى
در باره كلام خود فرموده:(إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما
هُوَ بِالْهَزْلِ)[3].
و خواننده
عزيز در بيان سابق ما توجه كرد كه اگر حق معناى آيه را در آن صفاتى كه ذكر كرده
بدهند روشن مىشود كه مصداق آيه تا به امروز محقق نشده، ما از خواننده مىخواهيم
بار ديگر به بحث گذشته برگشته و در آن تامل و دقت فرمايد، آن وقت هر قضاوتى كه
خواست بكند، و يكى از حرفهاى عجيبى كه وى در آخر كلامش آورده اين است كه گفته:
توجيه ما با همه روايات مىسازد مگر آن روايتى كه مىگويد: آيه در شان على (ع)
نازل شده و