نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 581
بر ترك.
هم چنان كه
علم قطعى ما افراد معمولى و غير معصوم به اينكه فلان غذا مسموم است ،
ما را از خوردن آن عصمت مىدهد و هرگز چنين غذايى را نمىخوريم و ليكن در عين حال
اعضاى بدن ما كه در عمل غذا خوردن به حركت در مىآيد يعنى دست ما، دهان ما، زبان
ما و دندانهاى ما ناتوان از خوردن آن غذا نمىشوند، اين اعضا همانطور كه ممكن است
بىحركت بمانند و آن غذا را در جوف ما فرو نكنند، همچنين ممكن است به كار بيفتند و
غذاى كذايى را در جوف ما بكنند (هم چنان كه مىبينيم افرادى كه انتحار مىكنند با
خوردن چيزى مثل اينگونه غذاها به اين عمل دست مىزنند و دست و دهان و دندان و
حلقشان در فرو بردن آن سم به كار مىافتد) پس با وجود عصمت باز فعل براى معصوم
اختيارى است، هر چند تا زمانى كه علم مورد بحث وجود داشته باشد محال است كه آن عمل
از آدمى سر بزند، (و اگر در حال انتحار سر مىزند اندوه فراوان و يا خشم بيرون از
حد آن علم را از ياد مىبرد).
و ما در
تفسير آيه شريفه:(وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ
عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ
فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً)[1]، بحثى در
اين باره نموديم.
[روى
گرداندن مردم از رسول اللَّه 6 و دعوت او، نبايد موجب غصه خوردن پيامبر 6
گردد]
(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ
ذُنُوبِهِمْ) اين جمله مساله اضلال و گمراهى ايشان به دنبال فسقشان را بيان
مىكند كه تفصيلش گذشت، در اين جمله به اول گفتار در آيات مورد بحث برگشت شده،
آنجا كه مىفرمود:(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ
يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ ...) و بنا بر اين آيه مورد بحث نيز مثل همان آيه،
موجب تسليت در آرامش رسول خدا 6 است و مىخواهد آن جناب را دلخوش سازد و به او
چيزى تعليم دهد كه با فرا گرفتن آن، ديگر غم و اندوه به دلش راه نيابد و خداى عز و
جل در تمام موارد آن حضرت را از اندوه نهى كرده و از اينكه مردم از پذيرفتن دعوت
حقه آن جناب اعراض مىكردند و از قبول چيزى كه مايه رشدشان بود و به سوى سبيل رشاد
و رستگارى رهنمونشان مىكرد استنكاف مىنمودند دلگير مىشد، دلداريش داده و آن
نكته را تعليمش مىداد كه: مردم نمىتوانند خداى تعالى را در ملكش به ستوه
آورده و عاجز سازند، بلكه خدا بر كار خود مسلط و غالب است و همو است آن كسى كه اين
اعراض كنندگان از پذيرفتن حق را به جرم فسقشان گمراه كرده و اگر دلهايشان از راه
مستقيم متمايل به بيراهه