responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 576

ملت از سيره و سنت عملى آن مردم خبر مى‌دهد، در قرآن كريم آمده:(مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)[1]، و نيز از يوسف (ع) حكايت كرده كه گفت:(إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ، وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ، وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ)[2]، كه در آيه اول كلمه ملت در مورد فرد، و در آيه دوم هم در مورد فرد و هم در مورد قوم استعمال شده، و در آيه بعدى كه حكايت كلام كفار به پيغمبران خويش است تنها در مورد قوم به كار رفته (توجه فرمائيد)(لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا)[3].

پس خلاصه آنچه گفتيم اين شد كه دين در اصطلاح قرآن اعم از شريعت و ملت است و شريعت و ملت دو كلمه تقريبا مترادفند با مختصر فرقى كه از حيث عنايت لفظ در آن دو هست.

[بيان آيات‌]

(وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ) اين جمله بيانگر علت اختلاف شريعت‌هاى مختلف است و منظور از امت واحده كردن همه انسانها اين نيست كه تكوينا آنها را يك امت قرار دهد، و همه انسانها يك نوع باشند، چون همه انسانها يك نوع هستند، و يك جور زندگى مى‌كنند، هم چنان كه در آيه زير انسانها را يك امت و يك نوع دانسته، مى‌فرمايد:(وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ)[4].

[علت اختلاف شرايع اين است كه غرض اصلى از شرايع، امتحان امتهاى مختلف الاستعداد در ادوار مختلف است‌]

بلكه مراد اين است كه از نظر اعتبار آنها را امتى واحده كند، به طورى كه استعداد همه آنها برابر باشد و در نتيجه نزديك به هم بودن درجاتشان همه بتوانند يك شريعت را قبول كنند، پس جمله:(وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً) از قبيل به كار بردن علت شرط است در جاى خود شرط تا معنا و مطلب بهتر در ذهن شنونده جاى گيرد، و بهتر بتواند جزاى شرط را كه همان جمله‌(وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ) است بهتر بفهمد و حاصل معنا اين است كه اگر ما


[1] كيش ابراهيم معتدل بود و او از مشركين نبود. سوره بقره، آيه 135 .

[2] من كيش مردمى را كه به خدا ايمان ندارند و به روز جزا كفر مى‌ورزند ترك گفته پيروى كيش پدرانم را كردم يعنى ابراهيم و اسحاق و يعقوب. سوره يوسف، آيه 38 .

[3] شما را از سرزمين خود بيرون مى‌كنيم مگر آنكه به كيش، ما برگرديد. سوره ابراهيم، آيه 13 .

[4] اگر نبود كه انسانها نوع واحدى بودند و حكمت ما اقتضا مى‌كرد كه همه انسانها را يك جور خلق كنيم، هر آينه براى كسانى كه به رحمان كفر مى‌ورزند خانه‌هايى قرار مى‌داديم كه سقف آن از نقره باشد و نردبانهايى كه از آن بالا روند. سوره زخرف، آيه 33 .

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 576
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست