نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 573
مشى و روشى روشن پيش پايش گذاشتم، و اين كلمه
يعنى كلمه شرع در اول مصدر بوده، و بعدا آن را نام براى همان طريقه و
روش كردند، و در آخر بطور استعاره نام طريقتهاى الهيه نموده و گفتند: مسيحيت يك
شرع (به كسر شين) و يا يك شرع (به فتحه شين) و يك شريعت است، و شرعه و منهاج به
همين معنا است،- تا آنجا كه مىگويد- بعضى گفتهاند: اگر شريعت را شريعت خواندهاند
از اين باب بوده كه خواستهاند آن را به شريعه نهر (آن راهى كه افراد و حيوانات از
آن راه به لب نهر مىروند) تشبيه كنند.[1]
و چه بسا كه مطلب عكس اين باشد، يعنى اگر راه به لب نهر را شريعه گفتهاند از
شريعت به معناى طريقه گرفته باشند، به اين مناسبت كه چون راه به لب آب براى اهل هر
محلى روشن و واضح بوده، خواستهاند با اين نامگذارى از روشنى آن خبر دهند، و اما
كلمه نهج به فتح نون و سكونها، به معناى طريق واضح است، وقتى
مىگويند: نهج الامر و انهج معنايش اين است كه فلانى فلان امر را روشن
و واضح كرد، و مصدر ميمى آن يعنى منهج و منهاج نيز به
همان معنا است.[2]
گفتارى
پيرامون معناى شريعت فرق بين شريعت و دين و ملت در اصطلاح قرآن
همانطور كه
قبلا خاطرنشان كرديم كلمه شريعت به معناى طريق است، و اما كلمه دين و
كلمه ملت معناى طريقه خاصى است، يعنى طريقهاى كه انتخاب و اتخاذ شده
باشد، ليكن ظاهرا در عرف و اصطلاح قرآن كريم كلمه شريعت در معنايى استعمال مىشود
كه خصوصىتر از معناى دين است، هم چنان كه آيات زير بر آن دلالت دارد، توجه
بفرمائيد:(إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ)[3]،(وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِي
الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ)[4] كه از اين
دو آيه به خوبى بر مىآيد هر طريقه و مسلكى در پرستش خداى تعالى دين هست ولى دين
مقبول درگاه خدا تنها اسلام است، پس دين از نظر قرآن معنايى عمومى و